چکیده:
مقاله حاضر، در تلاش است با مقایسه دو انقلاب ایران و مصر در ابعاد چندگانه مدیریت انقلابی، آرمان مردمی، بسیج عمومی و اقدام جمعی، وجوه مشترک و متمایز آن دو را تبیین کند؛ تا بدینسان، علل کامیابی و ناکامی انقلابهای مذکور را در مقایسه با یکدیگر دریابد. شناخت دلایل صعود و سقوط انقلابهای ایران و مصر میتواند درسهایی برای افزودن تاثیرگذاری راهبری انقلابهای آینده در خاورمیانه از یکسو و کاستن از شرارتهای قدرتهای داخلی و خارجی بر روندهای انقلابی از سوی دیگر ارائه دهد. بهعلاوه، این مقایسه نشان میدهد توسل و کاربست صورتهای ظاهری رهبری انقلابی و ایدئولوژی اسلامی، نمیتواند در شرایط متفاوت مذهبی، جغرافیایی، زبانی، قومی و ... ایران و مصر به پایداری انقلابها در شمال آفریقا منجر شود؛ بلکه ماندگاری بسیج مردمی و عمل گروهی در مصر را باید از مولفههای تاریخی، سیاسی، اقتصادی و... آن کشور به عاریت گرفت.
تحاول هذه الدراسة اجراء مقارنة بین ثورتی ایران ومصر، من أجل تبیین ما بینهما من أوجه الاشتراک والتباین علی صعید ادارة الثورة، والتطلعات والأهداف الشعبیة، والتعبئة الجماهیریة، والمبادرات والعمل الجمعی؛ لکی یتسنی من خلال ذلک التعرف علی أسباب نجاح واخفاق الثورتین المذکورتین من خلال اجراء مقارنة بینهما. التعرف علی عوامل انتصار واخفاق ثورتی ایران ومصر، یمکن أن یکون بمثابة دروس لزیادة التأثیر الاستراتیجی لثورات المستقبل فی الشرق الأوسط من جهة، ومن جهة اخری یقلل من خروقات القوی الداخلیة والخارجیة وتأثیراتها السلبیة علی التوجهات الثوریة. بالإضافة الی ذلک تکشف هذه المقارنة عن أن تطبیق الصور الظاهریة للقیادة الثوریة والعقیدة الإسلامیة، لا یمکن أن یؤدی فی الظروف المختلفة دینیا، وجغرافیا، ولغویا، وقومیا، وما الی ذلک فی کل من ایران ومصر، الی دیمومة الثورات فی شمال افریقیا؛ بل ینبغی استلهام استمراریة التعبئة الشعبیة والعمل الجمعی فی مصر من عناصرها ومقوماتها التاریخیة، والسیاسیة، والاقتصادیة، وما شاکل ذلک.
The current study tries to explain the common and distinctive features of two
revolutions in Iran and Egypt through a multi-dimensional comparison of
revolutionary management, public cause, public mobilization and collective
measures to discover the reasons behind the success and failure of these
revolutions. Pinpointing the reasons for rise and fall of revolutions in Iran
and Egypt can teach lessons to increase the influence of revolution leadership
in the future in the Middle East, on the one hand, and decrease the illintentioned
measures by internal and external forces to thwart the revolutions
on the other hand. Furthermore, this comparison indicates that resorting to
and application of superficial images of revolutionary leadership and Islamic
ideology cannot lead to survival of revolutions in North Africa under
different religious, geographical, lingual, ethnic and other conditions in Iran
and Egypt; nevertheless, continuation of public mobilization and collective
measures in Egypt should be adopted from historical, political, economic and
other factors of this country.
خلاصه ماشینی:
رهبری امام واجد ویژگیهای دیگری نیز هست، ازجمله: اسلام ناب را در مرکز مبارزه علیه شاه قرار داد و به این وسیله مبارزه گروههای شبه اسلامی یا غیراسلامی را پس از چند دهه فعالیت سیاسی و حتی نظامی برای اصلاح یا براندازی رژیم به بنبست کشانید.
اینترنت، شبکههای اجتماعی، وسایل ارتباط جمعی و تلفن همراه ازجمله ابزارهای مجازی و ارتباطی است که جوانان انقلابی مصری برای سازماندهی مردم از آن سود بردند بهگونهایکه توانایی آنها، فعالسازی و سرعتبخشی به انقلاب مصر را در بازه زمانه کوتاهی بسیار افزایش داد لذا با ظهور جوانانی مواجه شدیم که فارغ از دانش آکادمیک نظریهپردازی انقلاب و تنها با کمک شیوههای جدید محصول غرب، رهبری قیام را بهدست گرفته و حیرت نخبگان و مفسران سیاسی را برانگیختند، از ویژگی اینان برخاستن از مردم، دوری از ایدئولوژیهای متعارف، میهنگرایی بدون تعصب و ...
(هویدی، 1393: 2) این موضوع، پیامدهای انقلاب مصر در مقایسه با انقلاب ایران را متزلزل کرد تا حدی که انقلاب به دست نظامیان مخالف افتاد و رابطه با آمریکا و اسرائیل از سر گرفته شد (شیرودی، 1391 الف: 91) درحالیکه ابنفراء حنبلی چهار شرط قریشی بودن، برتری در علم و دین، کفایت سیاسی و نظامی و داشتن صفات موردنظر در قاضی را از شرایط اساسی حاکم یا رهبر اسلامی شمرده است.