چکیده:
چالش میان نسبیت فرهنگی و جهانشمول بودن حقوق بشر از دیرباز مطرح بوده است و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و سپس دو نسل بعدی حقوق بشر بینالملل نقاط عطف آن بودهاند. مقاله پیشرو پس از بررسی اجمالی مبانی و تاریخچه این تقابل دیدگاه، بر مفروضات پنهان در استدلالات متداول له یا علیه هر یک از مواضع تمرکز دارد. شواهد تجربی متعدد دال بر نسبیت فرهنگی انکارناپذیرند و از سویی نسبی بودن ارزشها و اخلاقیات به لحاظ منطقی و فطری قابلدفاع به نظر نمیرسند. این مقاله نشان میدهد که این دو دیدگاه الزاما و در عمل در تضاد با یکدیگر نیستند بلکه با طیفی از مفاهیم نظری و عملی در هر دو سمت مواجهیم که امکان همپوشانی و همزیستی مسالمتآمیز آنها وجود دارد (و داشته است). تمایز قائل شدن میان جهانشمولی ماهوی و مفهومی، جهانشمولی در محق بودن یا تحقق حقوق بشر، جهانشمولی تاریخی و انسانشناسانه، جهانشمولی حقوقی-بینالمللی، جهانشمولی کارکردی و نیز نسبیتگرایی فرهنگی روششناختی و ماهوی به همزیستی مفهومی این دو دیدگاه کمک میکند. همچنین اتخاذ دیدگاه میانرشتهای به این چالش طی یک دهه اخیر، از جمله انجام مطالعات فرهنگی، فلسفی، تاریخی، حقوقی و سیاسی، در فهم بهتر نقاط ابهام و تفسیر درجات و وجوه جهانشمولی و نسبیت فرهنگی حقوق بشر راهگشا بوده است.
خلاصه ماشینی:
تمایز قائل شدن میان جهانشمولی ماهوی و مفهومی، جهانشمولی در محق بودن یا تحقق حقوق بشر، جهانشمولی تاریخی و انسانشناسانه، جهانشمولی حقوقی-بینالمللی، جهانشمولی کارکردی و نیز نسبیتگرایی فرهنگی روششناختی و ماهوی به همزیستی مفهومی این دو دیدگاه کمک میکند.
بنابراین هر چند ممکن است جهانشمولی تاریخی/هستیشناسانه قابلتوجهی در خصوص ارزشها در طی تاریخ و میان فرهنگها قابلمشاهده باشد، اما هیچ جامعه، تمدن یا فرهنگی نتوانسته است تا قبل از قرن هفدهم بینش یا رویهای اجتماعی از تحقق حقوق بشر برابر و غیرقابلالغاء در سطح گسترده از خود نشان دهد.
در واقع برای آنها این سؤال مطرح بوده است که با وجود تفاوتهای فرهنگی عمیق میان زنان، چگونه میتوانند جنبش سیاسی جهانی زنان را حفظ کنند در عین حال که از اتهامات سلطهگرایی (امپریالیسم) فرهنگی در امان بمانند (هیگینز، 1996)؟ انتقاد اصلی طرفداران جنبش زنان به رویکردهای سنتی حقوق بشر ناظر بر کنار گذاشته شدن زنان و حذف صدای آنها باعث شده تا توجه به تفاوتهای فرهنگی پررنگ شود و دستیابی به حقوقی جهانشمول دشوار یا غیرممکن گردد (هیگینز، 1996،ص283-126).
این در حالی است که پژوهشگران نشان دادهاند این مفروض اشتباه است و در عین نسبیت فرهنگی حقوق بشر بینالملل به عنوان یک واقعیت تاریخی که ریشه در هنجارها و فرهنگ جامعه غربی یا مدرنیته دارد، جهانشمولگرایی حقوقی-بینالمللی و نیز مشروعیت آن حفظ میگردد.
International Human Rights: Universalism Versus Relativism.