چکیده:
با رویکرد بدین نکته که اساطیر مسئلهای غیرواقعی و موهوم نیستند و ریشه در واقعیت دارند، گفته میشود اسطوره واکنشی از ناتوانی انسان است در مقابله با درماندگیها و ضعف او دربرآوردن آرزوها و ترس او از حوادث غیرمترقبه. در این بین، یکی از رخدادهای مهم جوامع کهن بشری، وقایع طبیعی هولناکی بود که گاه براندازی بنیاد زندگی را موجب میشد و صرفنظر از چگونگی مواجهه با این رخداد، چرایی و علت این وقایع ناگوار مسئلة مهمی بود که نوع پاسخگویی بدان در هر تمدنی متفاوت و تحت تاثیر عواملی قرار داشت. بر این اساس و با توجه به وجود داستان طوفان بزرگ در برخی اساطیر ملل باستانی، این تحقیق بر آن است تا با شرح چگونگی روایات طوفان و ماهیت ناجیان حیات بشری، به تشابهات و تفاوتها و حلقة اتصالدهندة روایات و باورها و نحوة شکلگیری و تکوین اسطورة نجاتبخش در تمدنهای ایران و میانرودان بپردازد. از اینرو، با گردآوری و بررسی منابع مهم تاریخی و روایات اساطیری، با رویکرد تحلیل محور، نتایج حاصله بر آن است که مقولة نجاتبخشی و رهانیدن انسانها از بلایا و عذاب، همواره مورد توجه برخی تمدنها و فرهنگهای کهن مانند ایران و میانرودان بوده است و با وجود تشابهات فراوان در نقل این روایات، به سبب اینکه تمدنهای مزبور بهنوعی بر اساس فرهنگ و شرایط اقلیمی و زیستی خویش با آن روبهرو شده و به نقل حدیث پرداختهاند، گاه تفاوتهای محسوسی در این روایات (در علت رخداد و ویژگی منجیان) به چشم میخورد.
خلاصه ماشینی:
اگر بر مبنای یکی از روایات موجود از الواح بابلی دلیل طوفان را دنبال کنیم، شاید بتوان اذعان داشت که در اسطورة بابلی، خدایان به دلیل واهی تصمیم به نابودی نوع بشر میگیرند؛ بدین معنا که آدمیان چنان سروصدایی به راه میاندازند که مانع خواب شبانة خدایان میشوند؛ بنابراین خدایان تصمیم به نابودی انسان میگیرند؛ اما این تمام ماجرا نیست؛ زیرا در الواح آفرینش و به هنگامی که روایت به وقوع طوفانی سهمگین اشاره میکند که درصدد است طومار زندگی را از روی زمین بردارد، از زبان برخی خدایان که از این واقعه هراسناک و اندوهگیناند، مشخص میگردد که باز همچون روایات طوفان بزرگ در تمدنهای دیگر، مسئلة گناه و فساد انسان بر روی زمین مطرح است؛ زیرا با مشاهدة ویرانگریهای طوفان، ایشتر، الهة محبت، در ملامت انلیل گوید: «اگر پارهای از انسانها به گناه آلوده شدهاند، خدا میبایستی بر همانها قحطی بگمارد[!؟] یا سباع درنده و شیرهای خونخوار بر ایشان مستولی سازد تا از عدد گناهکاران بکاهد[!؟] نه آنکه طوفانی چنان عالمگیر بر آنها نازل سازد که همه را از میان ببرد[!؟]» (شییرا، 1375، ص192).
اوتنپیشتیم/ اترهحسیس) ساخته شده و بدینوسیله منجیان و برخی انسانها و حیوانات و گیاهان از خطر نابودی رهایی مییابند، در ایران و در داستان جم، با اینکه منابع موجود به سیلاب و بارانهای سهمگین نیز اشاره میکنند (بندهشن، 2005، ص371) و این امر نشانگر وقوع طوفان و سیلابهای نابودگر نیز هست، اما بهجای کشتی در ایران، جم موظف به ساخت دژ (ور) زیرزمینی مستحکمی میگردد که مردمان را از سرمایی که قرار است دیو سرما (ملکوس) فرو آورد، رهایی بخشد (رضانیا، 2016، ص14).