چکیده:
ادبیّات تطبیقی، بهمثابة نگرشی ادبی، تاریخ بسیار پر فراز و نشیبی را تجربه کرده است. گروهی تا مدّتها تفاوت چندانی میان این نگرش و ادبیّات جهان قائل نبودند و حتّی در برههای از زمان، آنها را در رقابت با یکدیگر میپنداشتند. مدّتی از این شرایط نگذشته بود که ادبیّات تطبیقی بهتدریج، بهواسطۀ آنچه بهمنزلة بیثباتی در پایگاه نظری قلمداد میشد، مورد انتقاد قرار گرفت. این نظراتِ بهطور عمده سختگیرانه، رو به فزونی داشت و تا آنجا پیش رفت که حتّی در اواخر قرن بیستم، تعداد محدودی از پژوهشگران این حوزه از ادبیّات تطبیقی بهمثابة نگرشی منسوخ و بیپایه و اساس یاد میکردند؛ امّا همة این کشمکشها نشان از حضور مؤثّر این سبک مطالعات ادبی در میان پژوهشگران و عدم درک دقیق و درست آن توسّط تطبیقگرایان بود. در پایان قرن بیستم، با تلاشهای بیوقفۀ پژوهشگران این حوزه و درک بیشتر منتقدان ادبی از این روش، هجمهها کاهش یافت و بحرانهای یادشده تاحدودی رفع شد. ادبیّات تطبیقی در قرن حاضر به یکی از اصلیترین روشهای مطالعۀ ادبیّات تبدیل شده و بسیاری از دانشگاهها، واحدهایی در حوزۀ مطالعات ادبی تطبیقی داشته یا حتّی گروههای آموزشیای با این نام تأسیس کردهاند. پژوهش حاضر، با روشی بنیادی و با تکیه بر تاریخچۀ کنونی ادبیّات تطبیقی بهمثابة ابزار لازم پژوهش، جایگاه ادبیّات تطبیقی را میان سایر نگرشها بررسی کرده و وضعیّت و اهمّیّت آن را در قرن حاضر به بحث و گفتگو گذاشته است. نتیجه اینکه بهواسطۀ تغییرات گسترده در سبک و سیاق مطالعۀ ادبیّات و نقد ادبی همراه با محوریّت روزافزون فنّاوریهای مختلف و دنیای مجازی، ادبیّات تطبیقی میتواند چارچوب مناسبی را برای مطالعۀ مقایسهای ادبیات با سایر رشتهها و علوم فراهم آورد.
خلاصه ماشینی:
این نظرات بهطور عمده سختگیرانه، رو به فزونی داشت و تا آنجا پیش رفت که حتی در اواخر قرن بیستم، تعداد محدودی از پژوهشگران این حوزه از ادبیات تطبیقی بهمثابة نگرشی منسوخ و بیپایه و اساس یاد میکردند؛ اما همة این کشمکشها نشان از حضور مؤثر این سبک مطالعات ادبی در میان پژوهشگران و عدم درک دقیق و درست آن توسط تطبیقگرایان بود.
درنتیجه، تطبیقگرایان همواره خود را در کشمکش با آن دسته از پژوهشگران ادبی دیدهاند که تکزبانی و تکفرهنگی را روش مطالعۀ ادبیات و تاریخ دانستهاند؛ از دیگرسو، باید به نواقص موجود در سبک پژوهشی و فکری خود این روش نیز اشاره کرد که آن را در مقابله با سایر نگرشها و الگوها در حیطۀ مطالعات ادبی و علوم انسانی آسیبپذیر نشان داده است.
در بیانیهای که در سال 2006 در باب وضعیت کنونی ادبیات تطبیقی به چاپ رسید، هان ساسی 7 به توضیح این نکته میپردازد که «ادبیات تطبیقی به موفقیتهای چشمگیری درزمینۀ چالشهای نظری خود رسیده است» (2006: 3) و نهتنها از آن شرایط بحرانی سالهای پایانی قرن پیشین تا حدی نجات یافته است، بلکه در دوران کنونی از آن بهمثابة نگرشی تثبیتشده با undecidability philological-interpretative model Steiner Karen Winkler Scholars Mark the Beginning of the Age of Post-Theory Steven Tötösy de Zepetnek Haun Saussy صلاحیت و اصالتی جدید یاد میشود؛ از دیگرسو میتوان به ترویج مطالعات ادبی تطبیقی در دانشگاهها اشاره کرد که نهتنها کرسیها و واحدهای بیشتری به این سبک مطالعۀ ادبیات اختصاص میدهند، بلکه توجه بیشتری نیز از تمامی جهات به پژوهشهای انجامشده در این زمینه اعم از مطالعات تکبعدی ادبی تطبیقی تا حوزۀ ادبیات جهان و پژوهشهای میانرشتهای با سخاوت تمام نشان دادهاند.