چکیده:
از آنجا که تصویب قوانین و مقررات جدید به جدّ نیاز به پالایش و تنقیح دارد و ضرورت واکاوی این قوانین بر کسی پوشیده نیست؛ مقاله پیش رو نقد مبنایی بر حکم کیفری محاربه و افساد فی الارض وارد کرده است. پرسش اصلی پژوهش این است که به چه دلیل پدیدة مجرمانة محاربه و افساد فیالارض با دو عنوان مجرمانة مستقل، جرم انگاری شده است؟ فرضیة این پرسش چنین است که بر اساس اصل چهارم قانون اساسی به نظر میرسد جرم انگاری مستقل دو عنوان مذکور بدون وجاهت متقن میباشد. نتیجه اینکه «انَّما»ی حصر در آیة محاربه و «واو» عطف و نیز وحدت فاعل در «یُحارِبون» و «یسعون» و رویه تفسیر قوانین به نفع متهم و همین طور آرای بسیاری از فقها و در نهایت جمع بندی روایات باب محاربه جملگی اقتضای این را دارد که محاربه و افساد فی الارض از یک حکم برخوردار گردند و آن هم به تناسب پدیده مجرمانه می باشد.
خلاصه ماشینی:
در پاسخ به یک استفتا از یکی از مراجع تقلید چنین آمده است:«علاوه بر عنوان سلاح در بسیاری از روایات و فتاوای فقها عنوان «إخافة الناس» نیز مشاهده میشود، به این معنا که قصد اخافه نیز باید احراز شود، حتی اگر خوف محقق شده باشد ولی قصد آن احراز نشود، نمیتوان محاربه را به کسی نسبت داد (منتظری، بیتا، 2/520).
باز هم در ادامه همین منبع به روشنی و مستدل ذکر میشود که در آیه شریفه هر دو عنوان محاربه و افساد به یک فاعل (نه دو فاعل) نسبت داده شده است: فکما لایکون في موضوع الآیة فاعلان مستقلان کذلک لایوجد فیه فعلان کذلک بل فعل واحد یتّصف بأنّه محاربة لله و رسوله و افساد فيالارض في نفس الوقت و بهذا یکون عطف البیان و انّ محاربتهم للّه و الرسول بنحو السعی فيالارض فساداً و انّ سعیهم فيالارض فساداً یکون محاربة لله و الرسول، فلایمکن ان یراد من المحاربه فیها ما یکون مستقلاً عن الافساد فيالارض؛ انّ ظاهر الآیه کونها بصدد تشریع الجزاء و الحدّ لنوع جریمة واحدة لامجموع جریمتین مستقلتین فيأنفسها (هاشمیشاهرودی، 1424، 112) و میدانیم که عطف بیان همان معنای مطبوع خود را وانمود میکند، امّا بهطور عینی و واضحتر مانند این کلام: «انّا التابع الرسولِ محمدٍ6» من فرمانبر رسول خدا محمد 6 هستم؛ شاهد مثال ما محمد6 میباشد که از باب عطف بیان، همان رسول خدا است.