چکیده:
مقاله حاضر با هدف بازتاب تعلیم نامها و معانی قرآن در مثنوی است. مثنوی مولوی، شعر تعلیمی است. با مطالعهی اخبار مسلمانان و دیرینهی تاریخی آنان معلوم میگردد که آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر راهگشای آنان در تمام شوون و ادوار زندگی بوده است. بدین سبب بود که صحابه و تابعین برای نهادینه کردن آداب و سنن، قوانین و احکام الهی به حفظ و نگهداری کلام وحی و گفتار آن حضرت در حد یک واجب دینی میپرداختند، تا بتوانند با توسّل به این دو به سر منزل مقصود، نایلآیند و در نهایت علم قرائت و تفسیر قرآن و حدیث به عنوان علوم مقدّس جهت هدایت انسانها در آمدند و درایت و معرفت بزرگان، به ویژه در حوزهی دین، به وسیلهی فقها، متکلّمین و مفسّرین برای بیان عقاید مورد تعلیم و تربیت قرار گرفت و موج عرفان و تصوّف نیز که وارد حوزهی زبان و ادب فارسی شد، آن را زیور بلاغت و چاشنی کلام گویندگان قرار داد و در بین سخنوران ایرانی کسی که بهتر از همه از عهدهی این تعالیم معرفتی بر آمده جلال الدّین محمّد بلخی (متوفی 672) است.
خلاصه ماشینی:
(گوهرين ١٣٦٨، ص ١٩١) در مثنوي، حرف راندن ، به معني سخن گفتن ، حرف زدن و بحث کردن باشد: وانگـهـاني آن اميــران را بخــوانـــد يک به يک تنهابه هر يک حرف راند (مولوي ١٣٦٨، ج ٦٥٠:١) مولوي «حرف بيرون ز پوست » را معادل سخن صريح و نقطه ي مقابل حروف مقطعـه و رمز و راز گونه استعمال کرده است : چون جهاني شبهت و اشکال جوست حــرف ميرانيـم ما بيـرون ز پـوست (مولوي ١٣٦٨ ، ج ٥ :٢١٤٢) بحث حروف از دير باز بين صوفيّه مطرح بوده و علّـت پيـدايش مـذهب حروفيـه شـده است ، مولوي از اصطلاح حرف ، واژگانِ «حرف گو»، «حرف نوش » و «حرف ها» را توليـد و تکثير کرده است : حـرف گـو و حـرف نـوش و حـرف ها هـــر ســـه جـــان گـردند انـدر انتها (مولوي ١٣٦٨، ج ٦ :٧٢) شاعر در بيت زير از «حروف گشته مات » يعني حروفي که به سبب پيوستگي حرفـي بـه حرف ديگر محذوف شود، ياد کرده است : همچنيــن جمله حروف گشتـه مـات وقـت حــذف حـرف از بهـر صلات (مولوي ١٣٦٨، ج ٦ :٢٢٤٠) ذکر: در لغت يعني ياد کردن و ياد آوردن و يکي از نام هاي قـرآن مجيـد اسـت ، در اصـطلاح عرفا، مواظبت بر عمل را گويند، مولوي ضمن اشاره به سوره ي انعام ، آيه ي ٢ از «ذکر اجل » ياد کرده است : بهــر ايـــن فـرمــود حــقّ عـزّوجـــل ســوره الانعــــام در ذکــــر اجــــل (مولوي ١٣٦٨، ج ١ :٢٥٩٤) کلمه ي ذکر در ابيات زير مأخوذ است از سوره ي حجر، آيات ٦ و ٩ در قرآن کريم : کـــرده اي تــأويــل حــرف بکــر را خــويــش را تأويــل کـن نـي ذکر را بـــر هــوا تــأويــل قــرآن مـي کنــي پســت و کــژ شـد از تــو معنـي سنـي (مولوي ١٣٦٨، ج ١ :١٠٨٠) صحف : قرآن کريم باشد، مولوي در تبيين اين اصطلاح ميگويد: «امـرهـم شوري» بخــوان اندر صحـف يـــار را بــاش و مگـوش از نــاز: اف (مولوي ١٣٦٨، ج ٦ :١٥٩٠) شاعر اين کلمه را در معاني ديگر نيز استعمال کرده است ، از جمله : الف .