چکیده:
سکوت و خموشی به عنوان یکی از فضایل برجسته در متون دینی از انعکاس بالایی برخوردار بوده و به نقش مهم آن در تربیت روحی و معنوی انسان تأکید فراوان شده است. بازتاب این خصیصه در آثار ادبی فارسی هم بارز است. در این میان، سعدی و صائب در زمره ی شاعران برجسته ای قرار دارند که به این موضوع توجه ویژه ای نشان داده اند. آنچه که در این مقاله مورد نظر خواهد بود، تحلیل و بررسی انواع سکوت و خموشی در نگاه این دو شاعر است. سعدی و صائب به عنوان معلمان اخلاق جامعه و استادان ترویج منش و فرهنگ، خموشی را ستوده اند و در ابعاد گوناگون عرفانی، عشقی و دینی به توضیح اهمیت این ویژگی اخلاقی پرداخته اند.
خلاصه ماشینی:
(کليات سعدي، ١٣٧٩، صص ١١٢- (111 ٦- کيفيت سخن ، از ميزان سطح آن - بالا يا پايين - خبر مي دهد؛ جهت اثبات آن نيازي به زياده گويي نيست : سخن پيدا بود سعدي که حدش تاکجا باشد زبان در کش که منظورت ندارد حــــد زيبايي (کليات ٦٣٠) ٧- در برابر لطف و مهرباني هاي خداوند، نبايد سکوت کرد: گــفــتــم ايــن شــرط آدمـيــت نيسـت مــرغ تسـبـيـح گـوي و مـــن خــــامـوش (کليات ، ٧٧) ٨- اهل راز، زمان سخن گفتن ، کلامي چون در و گوهر بيرون مي آورند: صــــدف وار گـــوهــر شــنــاســان راز دهـــن جــز بــه لـؤلـؤ نـکـردنـد بــاز (کليات ، ٣٣٦) درون دلـــــت شــهربـنـــدســت راز نـــگــر تــا نــبــيــنـد در شــهــر بـــاز (کليات ، ٣٣٦) ٩- در برابر افرادنادان بايد سکوت کرد: مــرا هــر آيـنــه خـاموش بـودن اولــي تـر که جــهــل پـيـش خـردمـنـد عذر نادان اسـت (کليات ، ٤٤٣) ١٠- از چيزي که تاب و توان شنيدن آن را نداري و زيان بار است ، سخن بر زبان مياور: مـگـوي آن چـه طــاقـت نــدارد شــنــود کــه جـو کشــتـه ، گندم نـخـواهـــــي درود (کليات ، ٣٣٧) ١١- نعمت هاي الهي به اندازه اي زياد است که زبان ناقص آدمي قادر به برشمردن همهي آنها نيست ؛ پس سکوت کن : ســعدي ثـنــاي تــو نتـوانـد به شـرح گفـت خــامـوشـي از ثـنـاي تـو حـد ثـناي توست (کليات ، ٨٤٤) ١٢- زماني سخن بگوي که نامحرمي در ميانه نباشد: سخـن بـگوي که بيگانه پيش ما کس نـيسـت بــه غــير شـمع و هـمـين ســاعتـش زبان ببرم (کليات ، ٥٧٦) ١٣- انسان هاي خموش ، موجب دگرگوني روحي و معنوي ديگران مي شوند: دامــن آلـوده اگـر خـود همه حکمت گويد به سـخـن گفتن زيباش بـدان بـه نـشـونـد و آن کـه پــاکيـزه رود گـر بنشيــند خـامـوش هــم از ســيـرت زيـبـــاش نصيـحـت شنوند(کليات ، ٨٨٧) ١٤- بايد دهان را از گفتن عيب ديگران بست و پاک کرد: اي کـــه دانــش بــه مـردم آمـــــوزي آن چــه گــويــي بــه خـلـق خـود بنيــوش خــويــشـتــن را عــلــاج مي نــکنــي بــــاري از عــيـب ديــگــران خــاموش (کليات ، ٨٩٥) ١٥- خموشي، بهترين صفت و ويژگي اخلاقي است : نــظــر کــردم بـه چــشـم راي و تـدبـيـر نـديــديم بـه ز خامــوشــي خصـالــي (کليات ، ٩٠٥) ١٦- خاموشي براي نااهلان مايهي پردهدري و بيآبرويي است : کـــم آواز را بـــاشــد آوازه تـــيـــز چــو گــفتــي و رونــق نــمانــدت گــريــز تـــــرا خـامـوشـي اي خـداونــد هـــوش وقــارســت و نا اهـل را پــرده پــوش (کليات ، ٣٣٨) ١٧- بر انسان خموش ، گناهي نوشته نمي شود و متعاقبا مجازاتي هم براي او نخواهد بود: زبـــان درکــش اي مـــرد بســيــار دان کـــه فــردا قــلـم نيســت بر بي زبــان (کليات ، ٣٣٥) ١٨- راز خودت را با کسي در ميان مگذار، چه در اين صورت در رنج و عذاب خواهي افتاد: خـامـشـي بــه کــه ضـمـيـر دل خــويـش بـا کـسـي گـفـتـن و گـفـتـن کـه مگوي (کليات ، ٧٥٤) ٢- سکوت ستايي و خموشي عشقي وعاطفي عشق ، وديعهاي ازلي و بيانتها است که حق تعالي در وجود همهي پديدهها قرار داده است .