چکیده:
این تحقیق با هدف سنجش میزان فردگرایی خودخواهانه و عوامل موثّر بر آن در بین 300 نفر از دانشجویان و دانش آموزان شهر تهران انجام شده است. فردگرایی خودخواهانه، عبارتست از حالتی که، افراد در قیود ناشی از نظم اجتماعی و اخلاقی تردید کننده و هیچ چیز دیگری را جز منافع خودشان به حساب نیاورند. به عبارت دیگر تعقیب خودخواهانه منافع فردی و ترجیح آن بر منافع جمعی. از بین پاسخگویان، 48درصد مرد و 52 درصد زن هستند به علاوه 50درصد آن ها دانش آموز و 50 درصد دیگر دانشجو بوده و میانگین سن آن ها حدود 20 سال است. میانگین فردگرایی خودخواهانه (بر رو ی یک طیف پنج قسمتی که در آن عدد صفر بیانگر جمع گرایی و عدد چهار به معنی فردگرایی است) معادل 7/ 2 است که بین متوسط تا کمی فردگرا قرار دارد. حدود 55/ 0 از واریانس فردگرایی خودخواهانه توسط متغیرهای میزان رضایت، تجمل گرایی، احساس بی عدالتی نسبی، سن و نحوه ی جامعه پذیری در خانواده تبین شده است.
خلاصه ماشینی:
فردگرایی خودخواهانه و عوامل مؤثر بر آن ∗ دکتر فیض الله نوروزی کد مقاله : ٢٤٨ چکیده این تحقیق با هدف سنجش میزان فردگرایـی خودخواهانـه و عوامـل مـؤثر بـر آن در بـین ٣٠٠ نفـر از دانشجویان و دانش آموزان شهر تهران انجام شده است .
این فرض دورکیم ، در رابطه با طبیعت انسانی ، اسـاس جامعـه شناسـی وی را تـشکیل می دهد که : انسان دارای تمایلات خودخواهانه متنوعی است که اگر مهار نشود برای خود و جامعه تهدید آمیز است (ریتزر، ١٣٧٣ ، ص٩٤).
امـا دورکـیم بلافاصله اشاره می کند که این نوع از همبستگی به تنهایی برای پیوند فرد با گروه و کنترل نیازهای او کافی نیست ، بلکه لازم است با جایگزینی همبـستگی نـوع جدیـد، فردگرایـی اخلاقی نیز جایگزین وجدان جمعی قبلی که اکنون دیگر کـارآیی خـود را از دسـت داده است ، گردد.
لذا راه به تاخیر انداختن این نوع خودگرایی عبارت است از: تنظیم فرایند آموزش به منظور محدودکردن امیـال و نیازهـای فـردی (آرون،١٣٦٣، ص٨٢)، بسط عدالت اجتماعی به معنی تطابق شغل هر کس بـا اسـتعدادها و امیـال او(همـان،ص٢٧)، ایجاد و تقویت احساس رضایت (همان، ص٨٢)، وجود اقتدار مـشروع(همـان، ص٨٢)، یـا آنچـه ماکس وبر از آن به عنوان سلطه کاریزماتیک یاد می کند و جذب در گروه های حرفـه ای تا وظیفه وضع محدودیت از اعمال همراه با رضایت فردی را که تا پیش از این بـه عهـده مذهب بوده است که اکنون به علـت تـضعیف قـادر بـه انجـام آن نیـست ، انجـام دهـد (همان، ص٣٩).