چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی سیر تحول برنامه درسی تربیت معلم در ایران است. رویکرد پژوهش کیفی و از نوع تحلیلی- اسنادی است. جامعه آماری پژوهش مجموعه کتابها، مقالات، پایاننامهها و پژوهشهای حوزه نظام تربیت معلم ایران است که در چهل سال اخیر نگارش شده اند. برخی از منابع به شکل هدفمند به عنوان نمونه مورد استفاده قرارگرفته اند. نتایج حاصل از این پژوهش در دو بعد قابل جمعبندی است. از یک بعد، با تاسیس دارالفنون و ترجمه آثار و منابع علمی معتبر اروپایی و اعزام محصلان به اروپا، شرایط برای شکلگیری نظام برنامه درسی تربیت معلم و بهرهگیری از منابع علمی و تجربیات جوامع دیگر در تعلیم و تربیت فراهم شد و همگام با تاسیس مراکز متعدد تربیت معلم و تدوین ضوابط و شرایط حاکم بر آنها، برنامه درسی تربیت معلم علاوه بر آنکه تحت تاثیر عوامل گوناگون مانند ساختار سیاسی، اداری، تالیف کتابهای درسی، تاسیس شورای عالی معارف، تاسیس سازمان پژوهش و نوسازی آموزشی و دانشگاه تهران قرار گرفته بود، از نظر عناوین درسی، به ویژه دروس تربیتی دچار تغییراتی شد. از بعد دوم، در برنامه درسی تربیت معلم کنونی، بر اساس واقعیتهای عینی، نسبت به تغییر نگرش و تفکر در مشارکت موسسات آموزش عالی در تدوین و اجرای برنامه درسی تربیت معلم تلاش شد و برای ترسیم چشم انداز مناسب با رویکرد تعاملی و پژوهش- محوری، به بازتعریف معلم اثربخش و پژوهنده بر اساس شاخصها و مولفههای ملی و بین المللی در برنامه درسی تربیت معلم اقدام شد.
خلاصه ماشینی:
از يک بعد، با تأسيس دارالفنون و ترجمه آثار و منابع علمي معتبر اروپايي و اعزام محصلان به اروپا، شرايط براي شکل گيري نظام برنامه درسي تربيت معلم و بهره گيري از منابع علمي و تجربيات جوامع ديگر در تعليم و تربيت فراهم شد و همگام با تأسيس مراکز متعدد تربيت معلم و تدوين ضوابط و شرايط حاکم بر آنها، برنامه درسي تربيت معلم علاوه بر آنکه تحت تأثير عوامل گوناگون مانند ساختار سياسي، اداري، تأليف کتابهاي درسي، تأسيس شوراي عالي معارف ، تأسيس سازمان پژوهش و نوسازي آموزشي و دانشگاه تهران قرار گرفته بود، از نظر عناوين درسي، به ويژه دروس تربيتي دچار تغييراتي شد.
اما نکتۀ حائز اهميت آن است که در ايران هم مانند ساير کشورها، نظام تربيت معلم در سالهاي اخير دچار تغيير و تحولاتي شده است و با وجود اينکه بسياري از کاستيهاي گذشته مشاهده نميشود، اما وجود چالشهايي در ساختار و اجراي برنامه درسي تربيت معلم ميان اصحاب آموزش و پرورش و دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي (مهرمحمدي،١٣٩٢)، که به تبع آن ناهماهنگيهايي در ضرورت تلفيق تئوري و عمل در برنامه درسي تربيت معلم به وجود آمده است (ملايينژاد و ذکاوتي، ١٣٨٧) و با داشتن رويکرد متمرکز و انعطاف ناپذير در ساختار نظام تربيت معلم ، کمتر به صلاحيتهاي حرفه اي معلمان ، تفاوتهاي فردي و فرهنگي، نظريه پردازي و بهبود محتواي کتابهاي تربيتي توجه شده است (حيدري عبدي، ١٣٧٤؛ شعباني،١٣٨٣؛ فراهاني و همکاران ، ١٣٨٩؛ دهقان و همکاران ، ١٣٩٥؛ زارع و همکاران ، ١٣٩٥).
ترجمه و تأليف تعدادي از کتابهاي درسي مؤلفه دوم : تأسيس مراکز تربيت معلم و تحول برنامه درسي با توجه به نقش دارالفنون در شکل گيري و توجه به نيروي انساني به عنوان يکي از مهم ترين عناصر توسعه آموزش و پرورش و نيز نوع اهداف ، ساختار، مديريت و رويکرد آموزشي دارالفنون که بيشتر مبتني بر فنون نظامي بود، شرايط اقتضا ميکرد که براي تربيت نيروهاي متخصص مورد نياز مدارس ، مراکز جديد ايجاد شود.