چکیده:
امروزه در اکثر محافل و اکادمی های علمی، ارباب معرفت از مقوله تولید علم سخن می رانند. تولید علم در
هر موضوعی لزوما به معنی ابداع و اکتشاف مسایل جدید توسّط خود محقّق و پژوهشگر نیست، بلکه
تحقیق در مورد مسایل پنهان و ناگفته و تعیین حدود و حیطه مسئله نیز تولید علم محسوب می شود؛ با این
حساب این نوشتار که به دنبال جمع آوری و معرفی نوآوری های مرحوم علّامه طباطبائی در علم منطق و
تعیین حیطه مسائل و مفاهیم از منظر ایشان است، از مصادیق بارز تولید علم و جنبش نرمافزاری محسوب
می شود. پس از تتبّع و تفحّص در آثار فلسفی و منطقی علّامه طباطبایی موفّق شدیم چند نوآوری از مطالب منطقی این بزرگ مرد را استخراج و شناسایی کنیم که از قرار زیر می باشند: توسعه در گستره حمل اوّلی بالذات، ارجاع قضایای وقتیّه مطلقه و منتشره مطلقه به قضیه مشروطه عامّه، ارائه تحلیلی بدیع از ماهیت ابداع و اضافه کردن تقابل تشکیکی بر انواع تقابل، مسامحه ای دانستن تقسیم افراد به ذهنی و ،« حکم » خارجی.
خلاصه ماشینی:
پس از تتبع و تفحص در آثار فلسفي و منطقي علامه طباطبايي موفق شديم چند نوآوري از مطالب منطقي اين بزرگ مرد را استخراج و شناسايي کنيم که از قرار زير ميباشند: توسعه در گستره حمل اولي بالذات ، ارجاع قضاياي وقتيه مطلقه و منتشره مطلقه به قضيه مشروطه عامه ، ارائه تحليلي بديع از ماهيت «حکم »، ابداع و اضافه کردن تقابل تشکيکي بر انواع تقابل ، مسامحه اي دانستن تقسيم افراد به ذهني و خارجي.
از ديرباز منطقدانان مسلمان ، قضاياي موجهه بسيطه ضروريه را شش قسم ميکردند با اين ترتيب : ضروريه ازليه ، ضروريه مطلقه ، مشروطه عامه ، وقتيه مطلقه ، منتشره مطلقه و ضروريه بشرط محمول (طوسي، ١٣٧٥: ١٠٦-١٠٥، مجتهد خراساني، ١٣٨٧ :١٦٧تا ١٧٠ وشيخ الرئيس ، ١٤٠٣، ج ١، ١٤٥) و قضيه مشروطه عامه را چنين تعريف ميکردند که هرگاه ضرورت ثبوت محمول براي موضوع مشروط و مقيد به اين باشد که موضوع متصف به وصف خاصي باشد مثل : «هر انساني مادامي که کاتب است انگشتانش حرکت ميکند».
و قضاياي سالبه نيز چه بصورت هليات بسيطه باشند يا هليات مرکبه ، متشکل از دو جزء هستند: موضوع و محمول ؛ زيرا در اين قبيل قضايا، علاوه بر اينکه «نسبت حکميه » وجود ندارد حکم نيز تحقق ندارد چون مفاد قضاياي سالبه ، سلب الحمل است نه حمل السلب .
در مطابق هليت بسيطه ، موضوع و محمول ، عين هم ميباشند و حقيقتا يک شيء واحد هستند و تصور نسبت حکميه بين شيء و خودش بي معناست ولي در «قضيه » که همان علم تصديقي است مفاهيم و علومي موجود ميباشد.