چکیده:
طنز یکی از شاخصههای مهم گلستان و مثنوی است. در این پژوهش، فرضیة مبتنی بر تأثیر تقابل بر هدف و تفاوت هدف طنز در دو اثر مورد بررسی است. پرسش تحقیق این است که تقابل چه تأثیری بر هدف میگذارد و چه رابطهای میان این دو وجود دارد. هدف تحقیق در وهلة اول، مطالعة تطبیقی طنز در دو اثر مهم و نیز بیان رابطة تقابل با هدف و تبیین تأثیر جهانبینی بر اهداف طنز است. روش مطالعه، تطبیقیـ تحلیلی و مبتنی بر استخراج «تقابل انگاره» و «هدف»، دستهبندی این دو متغیر و تحلیل نتایج است. این مطالعه نشان میدهد که تقابل انگاره و هدف در شبیهترین حکایات نیز متفاوت است و در مثنوی، گاهی تناقض اهداف نیز دیده میشود. در گلستان، غالباً تقابلِ دو انگاره بر اساس مقابله و برخورد با شخصیت منفی شکل میگیرد و در مثنوی، با رسوایی و افشای شخصیت منفی، اولی مبتنی بر واقعگرایی و دومی مبتنی بر آرمانگرایی و نگاه ایدئولوژیک است. بر این اساس، میتوان طنز سعدی را نجاتبخش و راهگشا، و طنز مولانا را آگاهیبخش و در عین حال، افشاگر و رسواکننده توصیف کرد. طنز سعدی بر اساس بنیاد فکری او در موضوعاتی مانند تدبیر منزل، تهذیب نَفْس و سیاست مدن که زیرشاخههای حکمت عملی هستند، تفکیکپذیر است و طنز مولانا در موضوعاتی مانند نقد اشتباه، تظاهر، قیاس، تقلید و برتری دادن به نمادهای آگاهی چنین است. بنابراین، طنز سعدی شیوهای برای درست زیستن و طنز مولانا روشی برای اصلاح یا جهتدهی به ذهن و اندیشه است.
Satire is one of the main features of both Golestan and Masnavi. The research hypothesis is that the script opposition of idea affects the target and worldview affects script opposition of the idea and target. The primary target of this research is to study contrastively satires contained into two prominent works and then expressing the relationship between idea script opposition with target and explaining the effects of worldview on targets sought in satires. The research method is contrastive- descriptive based on the general theory of verbal satire together with extracting idea script opposition and target, classifying these two variables and analyzing results. This research indicates that idea script opposition and target are different even in the most similar satires in Golestan and Masnavi. In Golestan, the script opposition of two ideas is formed by confrontation and dealing with the negative character while it is formed with scandal and revealing of the negative character in Masnavi. The first is based on Saadi’s realism and the second is based on Rumi’s ideological and idealistic attitudes. Based on what said, it is justified to consider Saadi’s satire as saving and facilitator and Rumi’s as informing as well as revealing and scandalous. Saadi’s satire can be distinguished based on his intellectual foundation in subjects including household management, self-purification and civil politics that are sub- classified in practical wisdom. Rumi’s satire is distinguished in subjects including potential failures criticism, ostentation criticism and comparing and imitating and prioritizing knowledge symbols.
خلاصه ماشینی:
مقالۀ «بررسی طنز منثور در برخـی از مطبوعـات رسـمی طنـز کشـور» (شـریفی و کرامتـی یزدی، ١٣٨٨: ١١٤ـ١١٨) و نیز مقالۀ «شیوة طنزپردازی در دو اثر اکبر صحرایی» (جابری و حسینی، ١٣٩٤: ٦١ـ٨١) از لحاظ روش و شیوة تحقیق در این مقاله مد نظـر بـوده اسـت ، بـا این تفاوت که در این جستار، دو مـتن مهـم بـا هـدفی متفـاوت و تأکیـد بـر متغیـر «تقابـل انگاره » و «هدف » و استفاده از دو عنصر زبان و معنا تحلیل شده اسـت و سـعی بـر آن بـوده که ضمن نگاهی به این شیوة تحلیل طنز، هم در پیاده سازی و کـاربردی کـردن آن گـامی برداشته شود، هم به کمک تطبیق و مقایسه به چشم اندازهای کلیتری نگریسـته شـود کـه مبانی فکری طنز در آثار سعدی و مولوی را آشکار میکند.
این تفصیل ، ملال آور است ، حال آنکه تعیین انگاره های متقابل نیاز به این تحلیل مفصل نـدارد و در تحقیقی که با همین الگو دربارة طنزهای فارسی صورت گرفته ، نشان داده شده اسـت که با در نظر گرفتن برخی واژگان کلیدی، میتوان تقابل انگـاره هـایی را کـه بـه طنزآمیـز شدن یک حکایت منتهی میشود، تعیین کرد (ر.
جدول مقایسۀ تقابل و هدف در ده حکایت مشابه {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} مراجعه شود به فایل جدول الحاقی بر اساس آنچه گذشت ، با نظر به اهداف حکایت های سعدی، تنهـا در حکایـت دوم و آن هم به ضرورت گفتگو، دو هدف برای داستان بیان شـده اسـت و هـدف دوم کـه بیـان ناامنی در اجتماع ناسالم است ، هدف اصلی است و سایر حکایات تقریبا هـدف مشخصـی دارند، اما در مثنوی این احتمال همواره وجود دارد که هدف اولیـه ای کـه بـرای حکایـت طنز مطرح میشود، با هدف نهایی آن متفاوت باشد٤؛ مثلا در حکایت شـمارة ٢، ابتـدا بـه بیتمیزی حاکمان اشاره و در ادامه ، به لزوم دانا بودن برای جلوگیری از نادان فرض شـدن توصیه شده است .