چکیده:
شناخت دقیق و شفاف مقصود و معنای اصطلاحهایی که فیلسوفان به کار میبرند، یکی از گامهای اساسی در شناخت نظریهها و فهم متون فلسفی است که راه غلتیدن در مغالطه اشتراک لفظ را سد میکند. میرداماد در شمار فلاسفهای است که از یکسو، واژههای جدیدی را به مجموعه اصطلاحات فلسفه اسلامی افزوده و از دیگرسو، برخی واژههای قدیمی و پرکاربرد فلسفه را در معانی جدیدی به کار گرفته است. «ماهیت» یکی از واژههای مهم در اندیشه میرداماد است که بدون شناخت مقصود میرداماد از کاربردهای آن، نمیتوان درک و توصیف درستی از نظام فلسفی میرداماد ارائه کرد. در نظر میرداماد، مقصود از «ماهیت»، «ما به الشیء هو هو» است. لذا ماهیت، ملاک اینهمانی شیء است و هر آنچه در حمل اوّلی بر یک شیء منطبق میشود، همان ماهیت آن را شکل میدهد. مقام ذات ماهیت، مرتبه تقدیر و فرض است و هنگامی که ماهیت فعلیت دارد، بدون هیچ تغییر و تبدلی، از مرتبه تقدیری خارج شده و حقیقی یا متقرر گردیده است. معنای مصدری وجود، تنها از مرتبه تقرر ماهیت انتزاع میشود.
خلاصه ماشینی:
اما پس از او نیز میرزا احمد اردکانی (به نقل از: آشتیانی، 1376: 267ـ 268) و احمد احمدی (احمدی، 1388: 192ـ203) را میشناسیم که با بررسیهای مختصر در متون فلسفی ملاصدرا و معرفی معانی و کاربردهای «وجود» و «ماهیت» در آثار وی و مقایسۀ آن با فیلسوفانی چون سهروردی یا میرداماد، بر این رأی رفتهاند که نزاع حاصلشده میان ایشان چیزی بیشتر از یک نزاع لفظی نیست و آنچه صدرا «وجود» خوانده، همان چیزی است که امثال میرداماد «ماهیت» نامیدهاند و در حقیقت، همه به اصالت حقیقت و شیء خارجی باور دارند.
به باور میرداماد، چنان که از عبارت [2] نیز معلوم میشود، آنچه در حمل اولی ذاتی بر شیء صدق میکند، همانا نفس ذات و عنوان حقیقت شیء است (همو، 1391: 64 ـ 65).
بدینترتیب میتوان گفت که در متون فلسفی میرداماد، واژۀ «ماهیت» ناظر به معنایی است که اینهمانی و خود بودن شیء را تضمین میکند و بدون آن، سخن گفتن از شیئی خاص بیمعناست.
با توجه به مباحث مفصل پیشین میتوان دربارۀ معنای «ماهیت» و برخی اصطلاحات پیرامونی آن در اندیشۀ میرداماد به اختصار چنین گفت: ماهیت: ما به الشیء هو هو؛ ملاک اینهمانی و خود بودن شیء؛ آنچه در حمل اولی ذاتی بر شیء حمل میشود.