چکیده:
با از بین رفتن ساختار دوقطبی، عدمتوازن بر نظام بینالملل حاکم شد. در موازنه ی قدرت، مدیریت بحرانها توسط دو بلوک انجام میشد، اما پس از فروپاشی این نظام، مدیریت بحرانها بالاخص در مناطقی چون خاورمیانه، امری دور از دسترس به نظر میرسد. منازعه ی فرامنطقهای چندین ساله در سوریه، مثال بارز این گفته است. این پژوهش با رویکردی توصیفی-تحلیلی در پی پاسخ به «چرایی استمرار بحران سوریه و عدم مدیریت آن در شرایط فقدان موازنه ی قوا در نظام بینالملل» است. با بهره گیری از روش کتابخانهای، میتوان یکی از دلایل عدم مدیریت بحران سوریه را «عدم تجانس میان الگوهای رفتاری اتخاذشده توسط قدرتهای منطقه (جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عربستان) جهت مدیریت بحران در شرایط فقدان موازنه در ساختار نظام» دانست. جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ الگوی رفتاری مبتنی بر خویشتنداری، عربستان با الگوی رفتاری تهاجمی و ترکیه با رفتاری بدون ملاحظه، تجانسی در رویکردهای خود به بحران سوریه نداشتند. بررسی امنیت و سازوکار مدیریت بحران و قدرتهای دخیل در این فرآیند، حائز اهمیت بسیاری است. هدف این نوشتار، تبیین الگوی رفتاری قدرتهای منطقه است تا نشان دهد که تعارض عملکرد آنان چگونه مدیریت بحران و صلح در خاورمیانه را به امری غیرمعمول تبدیل کرده است. چارچوب نظری پژوهش از پارادایم واقعگرایی بهره گرفته است. در قالب این فرانظریه، از رهیافتهای چندگانه ی مطرحشده توسط بنجامین میلر که در حیطه ی مدیریت بحران چارچوبی منحصربهفرد است استفاده شده است. صلح در خاورمیانه نیازمند الگوهای رفتاری متجانس سه قدرت یادشده است.
خلاصه ماشینی:
بـا بهره گيـري از روش کتابخانـه اي، ميتـوان يکـي از دلايـل عـدم مديريـت بحـران سـوريه را »عـدم تجانـس ميـان الگوهـاي رفتـاري اتخاذشـده توسـط قدرت هـاي منط قـه )جمهـوري اسـلامي ايـران ، ترکيه ، عربسـتان ( جهـت مديريـت بحـران در شـرايط فقـدان موازنـه در سـاختار نظ ـام « دانسـت .
مط العـات صورت گرفتـه بـا بهره گيـري از روش کتابخانـه اي، حاکـي از اين اسـت که يکي از دلايـل عـدم مديريت بحران سـوريه »عـدم تجانس ميان الگوهاي رفتاري اتخاذشـده ، توسـط قدرت هـاي منط قـه )جمهـوري اسـلامي ايـران ، ترکيـه ، عربسـتان سـعودي( جهـت مديريـت بحران در شـرايط فقدان موازنه در سـاختار نظ ام اسـت «.
بـا ط ـرح اين فرضيـه کـه محدوديت هاي نظ ـام تک-چندقط بي الگـوي رفتـاري قدرت هـاي بـزرگ را به سـمت موازنه ي قـواي نامتقارن در عرصه ي سياسـت بين الملـل در مديريـت بحران هـا و به ويـژه بحـران سـوريه سـوق داده اسـت )دهشـيري وگلسـتان ، ١٣٩٥: ١(.
نـوآوري مقالـه ي حاضـر در ايـن اسـت کـه بـا نگاهـي مقايسـه اي، بررسـي الگـوي رفتـار )جمهـوري اسـلامي ايـران ، عربسـتان و ترکيـه ( را در مديريـت بحران مـورد نظ ر قـرار داده و با شاخص سـازي، در پـي بررسـي نـوع عملکـرد هريـک از قدرت هـاي منط قـه در يـک الگوي رفتـاري مشـخص در قالـب رهيافت هـاي پارادايـم واقع گرايـي اسـت .