چکیده:
شروع بررسی و کاوشهای باستانشناسی در شمالغرب ایران از 1948 م. بهبعد، نشانههایی از تحولات فرهنگی که در روند جابهجایی جمعیتی بهوجود آمده بودند را مشخص میکرد. مهاجرانی که بر اثر تغییرات زیستمحیطی یا افزایش جمعیت و کمبود منابع زیستی در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم قبلازمیلاد در گستره وسیعی از شرقباستان از شمالشرق آناتولی تا جنوب لوانت استقرار پیدا کردند. این دوره فرهنگی در ادبیات باستانشناسی، دوره ماوراءقفقاز قدیم یا فرهنگ کوراارس نامیده شده است. شاخصه این فرهنگ در بعد سفالگری، ساخت و تولید گونهای از سفال سیاهرنگ صیقلی، داغدار منقوش با معماری مدور و راستگوشه است. هدف اصلی از ارائه این پژوهش، دستیابی به چگونگی ارتباط شکلی و نوع نقوش سفالهای این محوطه است که در پی ساماندهی مخازن موزه ملی در سال 1383 ه.ش. شناسایی، ثبت و مطالعه گردید. پرسش محوری این پژوهش را میتوان اینگونه مطرح کرد که سفالگران مهاجر، تجارب هنری خاستگاه اولیه خود را تا چهحد توانستند بر سبک هنری این سفالها نشان دهند؟ دادههای این پژوهش براساس مطالعات موزهای و منابع کتابخانهای، جمعآوری و موردمطالعه تطبیقی قرار گرفت. شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات از گونه کیفی بوده و ازنظر ماهیت پژوهشی در دسته پژوهشهای تاریخی-فرهنگی قرار میگیرد. تفکیک آماری سفالها نشان داد که بیشترین نقشها مربوط به تلفیق الگوهای هندسی چون نوارهای تزئینی و ساده با نقش جانوران و پرندگان بوده که اهمیت این جانوران در بافت زیستمحیطی منطقه را در روند اقتصاد معیشتی با تمرکز بردامداری و شکار نشان میدهد. مقایسه این نقشها با دیگر حوزههای فرهنگی در گستره جغرافیایی عصرمفرغ قدیم در محدوده جغرافیایی شمالغرب، غرب و مرکز فلات ایران تا مناطقی از آناتولی و ماوراءقفقاز بیانگر برخی نقوش تاثیرپذیر از مبدا و نقوشی دیگر برروی این سفالها بومی و محلی بوده است.
خلاصه ماشینی:
مقایسۀ این نقشها با دیگر حوزههای فرهنگی در گسترۀ جغرافیایی عصرمفرغ قدیم در محدودۀ جغرافیایی شمالغرب، غرب و مرکز فلات ایران تا مناطقی از آناتولی و ماوراءقفقاز بیانگر برخی نقوش تأثیرپذیر از مبدأ و نقوشی دیگر برروی این سفالها بومی و محلی بوده است.
آذربایجان، یانیقتپه، مفرغ قدیم، سفال، موزۀ ملی ایران مقدمه اواخر هزارۀ چهارم و اوایل هزارۀ سوم قبلازمیلاد شاهد دگرگونی فرهنگها و تعاملات فرهنگی در آسیای جنوبغربی و گسترش فرهنگ کوراارس در شرق و جنوب ترکیه و غرب ایران است؛ بنابراین تغییراتی بنیادین با ورود مهاجرانی که از کرانههای شمالی رود ارس، گذشته و با عبور از این رودخانه در بخشهای جنوبی رود استقرار پیدا کردند، مشاهده میشود.
باتوجه به نوع مشابهات، ساخت، تزئینات و دادههای این فرهنگ در دیگر محوطههای همعصر در منطقۀ وسیعی از قفقاز جنوبی و بخشهایی از شمالغرب و غرب ایران و نیمۀ شرقی آناتولی تا لوانت گزارش شده است.
از دیگر مطالعات در این حوزۀ فرهنگی میتوان به مطالعات سامرز که در رسالۀ دکتری خود، مطالعۀ تحلیلی گاهنگارانه بر سفالهای یانیقتپه بهمنظور تعیین تغییر و تفاوتها در نوع، فرم یا تزئین درطول دو دورۀ ماوراءقفقاز قدیم II و I (کوراارس III و II) داشته، اشاره داشت (Summers, 1984).
با نزدیکشدن به هزارۀ سوم قبلازمیلاد آثار این فرهنگ در حوزۀ فرهنگی ایران در مناطق بسیاری چون آذربایجان در شمالغرب، درۀ کنگاور نزدیک کرمانشاه در زاگرسمرکزی (Young, 1969)، دشت قزوین (Fazeli & Abbasnezhad, 2005)، شمال دریاچۀ ارومیه (عمرانی، 1380)، همدان (Mohammadifar & Motarjem, 2009) شناخته شده است.
“The Excavation at yanik tape ,west Iran, report”.