چکیده:
اعتقاد به حرکت جوهری اشتدادی در مورد موجودات عالم ماده از جمله انسان، مبنای مهمی است که ملاصدرا را از سایر فیلسوفان پیش از خود جدا میکند. ملاصدرا در برخی از عبارتهای کتب خود نسبت به انسان دو نوع حرکت را مطرح نموده است، یک حرکت جبلی و فطری و دیگری حرکت ارادی. طبق نظرایشان انسان با سایر موجودات در حرکت اول مشترک است و همانطور که موجودات دیگر همچون جمادات، نباتات و حیوانات با توجه به ظرفیت وجودی شان مشمول حرکت جوهری اشتدادی تکوینی هستند مراحلی از حرکت جوهری انسان نیز تکوینی و اضطراری است، اما انسان نسبت به دیگر موجودات این امتـیاز را دارد که پـس از طـی مـراحلی از حـرکت جـوهـری خـویش که عبـارت از مـراحل جمادیت نباتیت و حیوانیت باشد و رسیدن به مرتبة عقل هیولانی، بر اساس انتخاب و ارادة خویش مسیرش را ادامه میدهد. ایشان هرچند غایت حقیقی حرکت جوهری انسان را اتحاد با عقل فعال معرفی میکند اما با توجه به وجود حرکت ارادی نسبت به انسان، غایت حرکت جوهری در مورد انسانها یکسان نخواهد بود و چه بسیار انسانهایی که به خاطر سوء اراده خویش از نیل به این غایت باز میمانند.
خلاصه ماشینی:
شایان ذکر است که صدرالمتألهین قطعا به وقوع تکامل و حرکت اشتدادی به معنای دوم به ویژه به حرکت جوهری اشتدادی اعتقاد دارد و اگر از حرکت جوهری اشتدادی در میان موجودات عالم ماده و خصوصا نفس سخن میگوید قطعا اشتداد به معنی دوم مد نظرشان است که در عبارات بعدی به آن اشاره خواهد شد( صدرالمتألهین ، الحکمـة المتعالیـة فی الاسفار العقلیـة الاربعـة ، ج ٨، ص ٣٦٨، غرویان ، ٧٧،٧٨، ص ١٥٢) تفسیر حرکت جوهری اشتدادی مشترک در موجودات عالم با توجه به مبانی و توضیحات فوق مقصود از حرکت جوهری اشتدادی که بین موجودات عالم مشترک است دقیقا این است که واقعیتی که ماهیتی جوهری دارد مثلا نطفه از هنگام تکون تا تبدیل شدنش به انسان در طول چهار ماه واقعیتی واحد است که کل آن در یک «آن » موجود نیست بلکه کل آن در طول کل چهار ماه موجود است و در هر آنی مقطعی از آن یافت میشود غیر از مقطعی که قبل یا بعد از آن «آن » یافت میشود ولی هر مقطعی که یافت میشود و به اصطلاح امر حادث از مقطعی که معدوم شده کامل تر است که این کامل خود به دو شکل قابل فرض است :١.
اما در مورد انسان باز هم حرکت مزبور میتواند ادامه یابد که البته دیگر حرکتی تکوینی نیست بلکه ارادی است و لذا اگر زمینه فراهم شد و کوشش لازم به عمل آمد، با زوال این مرحله به نحو پیوسته به آن مرحلۀ دیگری حادث میشود که افزون بر همۀ خواص یاد شده دارای نازل ترین مراتب ادراک عقلی خالص نیز هست با حدوث این مرحلۀ نشئه عقلی نفس آغاز میشود؛ و در پرتو حرکات ارادی مراحل تجرد عقلانی نیز میتواند ادامه پیدا کند تا جایی که این واقعیت متحرک با وصول به غایت نهایی اش که همان اتحاد با عقل فعال است ، برسد (عبودیت ، ج ٣، ص ٣٠٤-٣٠٠).