چکیده:
وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران بهبهانه حضور نیروهای آلمانی، پیامدهای ناگواری داشت. پایان دولت رضاشاهی بهمعنای شروع دوره جدیدی بود که در آن دیگر از اقتدار مطلق خبری نبود. وخیمتر شدن شرایط کشور، متفکران ایرانی را به تأمل درباره ایران برای دوران پسارضاشاه برانگیخت. یکی از آنها احمد کسروی بود. او باتوجه به حضور چندین سالهاش در عرصه سیاست ایران و تجربههای زیستهاش، به بازسازی نظریه دولت در دوران پس از رضاشاه دست یازید. از اینرو پرسش این مقاله، چیستی مختصات دولت پسارضاشاهی در اندیشه کسروی است. برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، نوشتههای کسروی در بازه زمانی 1321 تا 1324 مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که کسروی با در نظر گرفتن شرایط موجود با رویکردی واقعگرایانه، دولتی نخبهگرا را برگزیده و با یادآوری آنچه در مشروطه و دوره رضاشاه روی داده بود بیطرفی در روابط خارجی، شکلدهی به ارتشی مستقل، تلاش برای آگاهسازی مردم و در نظر گرفتن شرایط فرهنگی ایران در قانونگذاری را از وظایف این دولت نخبهگرا میداند.
The outbreak of World War II and the occupation of Iran on the pretext of the presence of German troops in this country had unfortunate consequences. The end of Reza Shah Administration meant the beginning of a new era in which absolute authority did not exist anymore. The deterioration of conditions in the country prompted Iranian thinkers to speculate about Iran for the post-Shah era. One of these thinkers was Ahmad Kasravi. According to his many years of experience in the Iranian politics and his life experiences, Kasravi achieved to reconstruct the theory of government in post-Reza Shah Period. Hence; this article will examine the nature and specifics of post-Reza Shah Administration in Ahmad Kasravi’ thought. In order to answer this question using qualitative content analysis method, Kasravi's writings have been investigated from 1942 to 1945. The findings indicate that Kasravi, considering the existing conditions and pursuing a realistic approach, selected an elitist government and recalling what occurred during Iran’s Constitutional period and Reza Shah reign, he believes that neutrality in foreign relations, formation of an independent army, trying to inform people and considering Iran’s cultural conditions in legislation are this elitist government’ duties<strong>.</strong>
خلاصه ماشینی:
يافته هاي تحقيق نشان ميدهد که کسروي با در نظر گرفتن شرايط موجود با رويکردي واقع گرايانه ، دولتي نخبه گرا را برگزيده و با يادآوري آنچه در مشروطه و دوره رضاشاه روي داده بود بيطرفي در روابط خارجي، شکل دهي به ارتشي مستقل ، تلاش براي آگاه سازي مردم و در نظر ١.
کسروي وجود يک دولت مقتدر را براي ثبات اوضاع نابسامان و همچنين سرعت بخشيدن به روند مدرن سازي ايران تأييد ميکرد؛ اما وقايع شهريور ١٣٢٠ و نابساماني دولت و ملت او را به بازنگري در استبداد و نقد آن سوق داد: چنانکه ميرزا ملکم خان مثل آورده ، اين کشور با حالي که ميدارد بکشتي کوچکي ميماند که در درياي بزرگي بميان موج ها افتاده در جست وخيز است و گروهي مردم پراکنده و ناآگاه در درون آن نشسته اند که نه ميدانند به کجا ميروند و نه راهي را به سوي کنار دريا ميشناسند.
از به هم پيوستگي اين دو عامل و شرايط نامساعد ايران پس از اشغال در شهريور ١٣٢٠، کسروي که «ميوه چينان » مشروطه و «کمپاني خيانت » دوره رضاشاه را تجربه کرده بود، با برشمردن راه هاي موجود براي اداره کشور، براي دولت پسارضاشاهي به نوعي نخبه گرايي تمايل پيدا کرد.
در نتيجه او با عدول از نظريه نيروي سوم ، در کتاب «امروز چاره چيست » (١٣٢٤) «سياست بيطرفي در صحنه بين الملل » و در کتاب «افسران ما» (١٣٢٣)، پيشه کردن صلح طلبي نسبت به همسايگان مرزي و داشتن روابط حسنه با آنان را توصيه ميکند: امروز سياست براي ايران آنست که پس ماندگي توده و گرفتاريهاي آن بديده گرفته شده و راه هايي براي چاره انديشيده گردد، که هم کشور آباد گردد و مردم از آسايش برخوردار گردند و هم ايرانيان از پيشرفت ها بهره جسته با توده هاي ديگر جهان همسر باشند.