چکیده:
یکی از مباحث بسیار مهم و درخور توجه در عالم عرفان، شیوة متفاوت آن نسبتبه عالم علم و فلسفه در کسب معرفت و یقین است. درحقیقت بهرهگیری از مکاشفه، واقعه، شهود و بهطور کلی تجربههای عرفانی و شیوة شهودی در کسب معرفت یکی از بنیادیترین مسائل در مطالعات عرفانی است. برای درک بهتر ماهیت مکاشفات، پیش از هر چیز باید شیوة ادراک اینگونه تجربهها کشف شود. بررسی دقیق موضوع ادراک بشری و بهویژه ادراکات عرفانی، مانند مکاشفه، نیازمند مجالی برای بررسی تاریخ ادراک در فلسفه و عرفان از زمان افلاطون تا امروز است. رویارویی آرای صوفیه و فلاسفه و اندیشمندان نشان میدهد شخص عارف با مجاهده و ریاضت و ذکر، زمینة تحقق تجربة مکاشفه را در عالمی میانجی با نام «مثال» فراهم میکند. عضو ادراک اینگونه تجربیات «قلب» عارف است که با کسب بصیرت و استفاده از قوهای به نام «تخیل فعال» و با بهکارگیری نیروی «همت» امکان تجربهکردن مکاشفه را برای عارف فراهم میکند.
One of the major subjects in Mysticism is its path to gain Mystical knowledge and certitude; a path which is different to that of science and philosophy. In fact, using unveiling, Semi Dream (Vaghe'eh), intuition and generally mystical experiences and the manner of intuition in gaining Mystical knowledge, are the most basic subjects in mystical studies. For better understanding the nature of unveiling (kashf), finding the manner of the perception of these experiences is more important than anything else. Scrutinizing human perception especially Mystical perceptions like unveiling (kashf) requires an opportunity for studying history of thought in Philosophy and Mystism, since Plato till now. But when the viewpoints of Sofia, philosophers and thinkers meet, it suggests that mystic creates the context of realization of unveiling (kashf) with spiritual struggle (mujahidah), endeavor (riyadah) and dhikr in an intermediary world, called Mundus Imaginalis. The heart of the mystic is the part for perceiving these experiences that makes the experience of unveiling (kashf) possible by gaining insight (Basirah) and applying a power, called active imagination and spiritual energy (himmat).
خلاصه ماشینی:
بحث از اينکـه ايـن مکاشـفات چگونه اتفاق ميافتد و به عبارت ديگر، عارف چگونه به درک و دريافت اين نوع تجربه دسـت مـييابـد و نيز بررسي فرايند ادراک اين مکاشفات بسيار اهميت دارد؛ زيرا اين موضوع زمينـۀ بحـث مهـم تـري را فراهم ميکند که حجت بودن و استنادپذيربودن اين نوع تجربيات عرفاني است ؛ درحقيقت مـيتـوان ايـن بحث را از جنجاليترين مباحث مطالعات حوزٔە عرفان دانست .
١ـ١ روش و پيشينۀ پژوهش در اين مقاله سعي شده است ابتدا با رويکرد فلسفي و سپس بـا اسـتناد بـه آراي خـود صـوفيه ، به طور مختصر به اين پرسش اساسي در باب مکاشفات پاسخ داده شود: فرايند ادراک مکاشفه و قؤە کاشف آن در وجود عارف کدام است ؟ درواقع اين پرسش براي شـناخت بهتـر ماهيـت مکاشـفه از ديد صوفيه در دستۀ پرسش هاي بنيادين قرار ميگيرد.
پس از استکمال دل ، روح قلب يا چشم باطن و رسيدن بـه مرتبـه اي کـه شايسـتۀ تجربـه کـردن مکاشفات و واقعه هاي روحاني باشد، عضو ادراکي ديگري نيز وارد عمل ميشـود کـه از آن بـا نـام «تخيل فعال » ياد ميشود؛ به عبارت ديگر وقتي نفس ناطقۀ انسـاني اسـتکمال مـييابـد و بـه مرتبـۀ شهود و کشف مي رسد، تجربياتي را در عالمي غير از عالم ملک از سر ميگذراند؛ امـا از آنجـا کـه انقطاع کامل ميان جسم و روح رخ نداده است ، درک آنچه ميبيند تابع اعضا و قوايي ميانجي اتفـاق ميافتد؛ از اين عضو ادراک با نام «تخيل فعال » يا «متخيله » ياد ميشود.