چکیده:
جمهوری اسلامی ایران با فرهنگ انقلابی خود از سال 1357 در قامت یک قدرت سالم تجدیدنظرطلب، حضور مستکبرانة امریکا را از سپهر سیاست خود حذف نمود و در مسائل منطقهای و بینالمللی بهچالش کشاند. در واکنش به این رویکرد انقلابی، سیاست تضعیف و براندازی نظام سیاسی ایران در دستور کار دولتهای مختلف امریکا قرار گرفت. بهدنبال توافق اتمی بین ایران و قدرتهای جهانی این ظن پدید آمد که روابط دو کشور رو به بهبودی گذاشته و زمینه همکاری در دیگر عرصهها فراهم خواهد شد، اما با خروج دولت ترامپ از برجام دوباره شاهد بالاگرفتن تنشها میان دو کشور بوده و واشنگتن میکوشد مقامات تهران را به تسلیم وادارد. درهمینراستا پرسش مقاله حاضر این است که «راهبردها و راهکنشهای امریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران از چه مؤلفهها و شاخصهایی برخوردار است» و راهکارهای مقابله با آنها کدام است؟ فرضیه مقاله، اینگونه تدوین یافته است که «امریکا در چارچوب یک جنگ سیاسی، پروژه بیثباتسازی و فروپاشی ایران را در دو سطح داخلی و خارجی دنبال میکند؛ در سطح داخلی حقانیتزدایی و ایجاد خدشه در مشروعیت نظام سیاسی ایران ازطریق ایجاد نارضایتی عمومی، محور اصلی تلاشهای دولت امریکا است و در سطح خارجی، امریکا درپی حذف اعتبار ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران در منطقه است. راهکار اساسی برای مقابله با این چالش، تقویت مؤلفههای درونی قدرت ازجمله کارآمدی یا همان مشروعیت ثانویه نظام است.» چارچوب نظری پژوهش، تلفیقی از «نظریه جنگ سیاسی»، «نظریه قدرت نرم» و «نظریه حوزه عمومی هابرماس» است. روش پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی و ابزار گردآوری دادهها کتابخانهای و اسنادی است. براساس یافتههای تحقیق، امریکا درراستای فشار حداکثری با هدف براندازی، بهدنبال تهیسازی قدرت نظام سیاسی ایران از درون و دفع نفوذ منطقهای تهران است. ازاینرو، میتوان اینگونه برداشت کرد که تهدیداتِ متوجه ثبات سیاسی ایران جدی بوده و برای خنثیسازی آنها باید ملاکهای کارآمدی و مشروعیت نظام تقویت شود. درضمن، نگارندگان از روش سناریونویسی بهمنظور آزمون تأثیر متغیر مستقل (راهکنشهای براندازی) بر متغیر وابسته (آینده نظام سیاسی) بهره بردهاند.
Through a revolutionary culture, the Islamic Republic of Iran, as a genuine revisionist power, has eliminated the arrogant attendance of the US in the domain of Iranian politics since 1979, and has challenged regional and international issues. In response to this revolutionary attitude, various American governments have resorted to the policy of undermining and overthrowing Iranian political system. Following the nuclear deal between Iran and world powers, this idea emerged that the relation between the two countries cooperation in other areas would improve. However, with the advent of Trump administration and his pulling out of Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA), tensions between the two countries have augmented and Washington is trying to force Tehran to give up. Hence, the main question of this research is: “What are the components and characteristics of the US strategies against the Islamic Republic of Iran, and what strategies should be selected by Iran to stand against them?” This research hypothesizes that America tries to destabilize and overthrow Iran at both internal and external levels through a political war. At the internal level, America makes use of illegitimating Iran’s political power by public dissatisfaction. The United States seeks to destabilize Iran's geopolitical and geo-strategic credibility in the region. The best solution for addressing this challenge is due to reinforcing the internal components of power, that is, its efficiency or the secondary legitimacy of the system.” The theoretical framework of the research contains the theory of political warfare, the theory of soft warfare, and Habermas’s public sphere. This is a descriptive-analytical research which employs library and documentary methods for data collection. The results indicates that the United States is in trying to exerting maximum pressure for overthrowing the Iranian political system by internal devastation and external decrease of its regional influence. Therefore, we can conclude that threats against Iran's political stability are serious, and that the efficiency and legitimacy of the system need to be strengthened to neutralize it. Furthermore, the researchers have employed scenario writing to test the impact of the independent variable (techniques of overthrowing) on the dependent variable (the future of the political system). The authors also use scenario method to test the effect of independent variable (subversion tactics) on the dependent variable (the future of the political system). Research findings suggest that the United States is seeking to destabilize the Iranian government and the elimination of Iran's regional influence.
خلاصه ماشینی:
درهمين راستا پرسش مقاله حاضر اين است که «راهبردها و راهکنش هاي امريکا در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران از چه مؤلفه ها و شاخص هايي برخوردار است » و راهکارهاي مقابله با آنها کدام است ؟ فرضيه مقاله ، اين گونه تدوين يافته است که «امريکا در چارچوب يک جنگ سياسي، پروژه بيثبات سازي و فروپاشي ايران را در دو سطح داخلي و خارجي دنبال ميکند؛ در سطح داخلي حقانيت زدايي و ايجاد خدشه در مشروعيت نظام سياسي ايران ازطريق ايجاد نارضايتي عمومي، محور اصلي تلاش هاي دولت امريکا است و در سطح خارجي، امريکا درپي حذف اعتبار ژئوپليتيک و ژئواستراتژيک ايران در منطقه است .
دراين راستا، سؤال اصلي مقاله اين است که «راهبردها و راهکنش هاي امريکا در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران از چه مؤلفه ها و شاخص هايي برخوردار است و راهکارهاي مقابله با آنها کدام است ؟ فرضيه مقاله اين گونه تدوين يافته است که «امريکا در چارچوب يک جنگ سياسي، پروژه بيثبات سازي و فروپاشي ايران را در دو سطح داخلي و خارجي دنبال ميکند؛ در سطح داخلي حقانيت زدايي و ايجاد خدشه در مشروعيت نظام سياسي ايران و ايجاد انسداد سياسي ازطريق ايجاد نارضايتي عمومي، محور اصلي تلاش هاي دولت امريکاست .
The Jewish Institute for National Security of America (JINSA) وسايل ارتباطي نوين و رسانه هاي اجتماعي براي مقابله با سانسور در داخل ايران و افشاي فساد مقامات و عدم کارآمدي حکومت ايران و نقض حقوق بشر، تشديد تحريم هاي اقتصادي براي دامن زدن به نارضايتيهاي داخلي و به روزرساني برنامه هاي نظامي براي حمله احتمالي به تأسيسات هسته اي ايران و افزايش آمادگي نيروهاي نظامي امريکا مستقر در منطقه براي هرگونه رويارويي نظامي با ايران از جمله راهکارهاي پيشنهادي اين مؤسسه به دولت امريکاست (١٦-١ :٢٠١٨ ,Wald &Edelman ).