چکیده:
در درمانهای نوظهور ناباروری به روش اهدای سلول جنسی و یا اهدای جنین، بر اساس فتاوای بعضی از فقهای معاصر و نظریه برخی فقه پژوهان انتساب کودک حاصل از اهدای اسپرم، تخمک و جنین به پدر و مادر بیولوژیک، مشروط به عدم اعراض آنها از یاختههای جنسی و یا جنین اهدایی است. این به آن معنی است که اگر اهداکننده از اسپرم یا تخمک و نیز جنین حاصل از تلقیح خارجی خود، اعراض کرده باشد، کودک تولد یافته به ایشان ملحق نیست و ملتزم به آثار تابع نسب چون ارث، حضانت، نفقه نخواهد بود. در این پژوهش با نقد و بررسی این نظریه با ماهیت شناسی اعراض از یاختههای جنسی و جنین و نیز بررسی مفهوم و ماهیت نسب، اثبات شده است سلب نسب و آثار آن بهوسیله اعراض ممکن نیست؛ گرچه پیامدهای دیگری چون اسقاط حق اولویت استفاده، سلب مسئولیت از تصرف کننده و جواز انهدام بستههای فریزشده و مانند آن بر آن مترتب است.
In the emerging treatment of sterility based on sex-cell donation or fetus donation, considering the fatwa of some contemporary jurists and the theories of some jurisprudence scholars, the assignment of the baby resulting from the donated sperm, ovum and embryo to its biological parents is conditioned to non-repayment of sexual cells or the donated embryo. It means that if the donator of sperm, ovum or even the embryo resulting from the external insemination has rejected the newly-born baby, it does not concern them and requires consideration of the effects of the relation functions such as inheritance, custody, and alimony. In this research by analyzing this theory with the nature of the symptoms of sexual cells and embryos as well as analyzing the concept and nature of the relation, it has been proven that disconnection of evidence is not possible based on hardship even if other consequences such as loss of the right of priority in usage, disclaim of the conqueror, certificate of destruction of frozen packs, or similar cases are impossible.
خلاصه ماشینی:
این به آن معنی است که اگر اهداکننده از اسپرم یا تخمک و نیز جنین حاصل از تلقیح خارجی خود، اعراض کرده باشد، کودک تولد یافته به ایشان ملحق نیست و ملتزم به آثار تابع نسب چون ارث ، حضانت ، نفقه نخواهد بود.
از این رو، شاید با همین پیش بینی منطقی است که مراکز درمانی ناباروری در سطح کشور، هر یک با سلیقه ی خود، قراردادهایی را تنظیم کرده اند که طرف اهداکننده با اعراض از اسپرم ، تخمک یا جنین اهدایی ، حق رجوع و هرگونه ادعایی را در مورد بسته های اهدایی و یا فروخته شده و نیز فرزند حاصل از آن ، از خود سلب می کند.
[٣٠، ج ٩، ص ١٠٤] البته همان طور که اشاره شد، دانستن اینکه پدر و مادر بیولوژیک کودک کیست ، دغدغه های موجود در اهدای مایعات جنسی و جنین و نیز رحم جایگزین را در مورد رجوع هریک از افراد دخیل در تکوین کودک برطرف نمی کند؛ زیرا در این روش ها که در مراحل نخستین سلول های جنسی و یا جنین حاصل از آن ، به دیگری واگذار شده ، ادعای الحاق ولد به خودشان در هر زمان کاملا معقول و موجه به نظر می رسد.
[١٩] یکی از فقهای معاصر هم فتوایی دارند که همین معنا را تأیید می کند ایشان می فرماید: این سخن از دو ادعای جداگانه تشکیل شده است ؛ نخست : حق عینی انسان نسبت به اسپرم و تخمک خود و دوم : سلب رابطه طفل با پدر و مادرش با اعراض از سلول هایی که منشأ تکوین او هستند.