چکیده:
عموم مفسران تمام کاربردهای قرآنی «صالح» را ناظر به صلاح در عمل دانسته و فاعل هر عمل دارای صلاح را صالح شمردهاند، اما برخی از مفسران با توجه به بخشی از کاربردهای قرآنی صالح و توصیف پیامبران الهی به این وصف و نیز درخواست شماری از پیامبران برای قرارگرفتن در شمار صالحان، بر این باورند که صالح، بیانگر منزلتی ویژه و ناظر به صلاح ذاتی است و با صرف انجام عمل صالح، انسان به این مقام دست نمییابد. علامه طباطبایی و آیتالله جوادیآملی از این دستهاند. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی با بررسی دیدگاه فوق، آن را دیدگاهی مستحکم و قویم یافته و بر دیدگاه عموم مفسران ترجیح داده است. بنابراین دیدگاه، قرآن کریم به هر کسی که عمل صالح انجام دهد، صالح اطلاق نمیکند، بلکه در بسیاری از آیات قرآن کریم صالح، منزلتی ویژه و وصف کسی است که گوهر ذاتش صالح باشد و صلاح در او ملکه و فصل مقوم وی گردیده باشد.
خلاصه ماشینی:
تحلیل معناشناختی صلاح در قرآن کریم از منظر علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی محمد ابوطالبی محمدمهدی گرجیان عربی چکیده عموم مفسران تمام کاربردهای قرآنی «صالح» را ناظر به صلاح در عمل دانسته و فاعل هر عمل دارای صلاح را صالح شمردهاند، اما برخی از مفسران با توجه به بخشی از کاربردهای قرآنی صالح و توصیف پیامبران الهی به این وصف و نیز درخواست شماری از پیامبران برای قرارگرفتن در شمار صالحان، بر این باورند که صالح، بیانگر منزلتی ویژه و ناظر به صلاح ذاتی است و با صرف انجام عمل صالح، انسان به این مقام دست نمییابد.
(گنابادی، 1408: 3 / 157) از اینرو به نظر مفسرانی همچون علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی، دعای پیامبری چون ابراهیم× ـ که خود از پیامبران اولواالعزم و دارای مقام امامت و مقتدای عدهای از پیامبرانی است که در دنیا به مقام خلوص و صلاح رسیدهاند ـ برای رسیدن به مقام صالحان؛ بیانگر آن است که افرادی در مقام صلاح از او پیشی گرفتهاند و او پیوستن به آنان را درخواست میکند و خدا درخواست وی را إجابت کرده و وعده پیوستن به آنان در آخرت را به او میدهد: «ولقد اصطفیناه فی الدنیا وإنه فی الآخرة لمن الصالحین» (بقره / 130) و نیز: (عنکبوت / 27؛ نحل / 122) و آنان پیامبر أکرم| و آل مکرم او× هستند که دارای بالاترین درجات صلاح و تحت ولایت خاصه الهی هستند، چنانکه نبی مکرم| از چنین ولایتی برخوردار است: «إن ولیی الله الذی نزل الکتاب وهو یتولی الصالحین» (أعراف / 196) و إبراهیم خواهان رسیدن به آن است.