چکیده:
ترغیب، در متون عرفانی و دینی جایگاه ویژهای دارد؛ همچنین مهمتر از تحذیر و عامل هدایت غیرمستقیم افکار عمومی است. جستار حاضر موضوع ترغیب در متن حقیقةالحقّ یا آینة حقّنما اثر عبداللطیف چشتی را به منظور نشان دادن تلاش سرایندة این منظومه در جلب سالکان به سمت عرفان توحیدی و نیز چگونگی جاودانه ساختن نام فرقة متبوع خود یعنی چشتیّه را در تاریخ متون عرفانی بررسی میکند. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و شیوهای نقادانه (برگرفته از شیوههای جدید زبانشناسی و تحلیل متن با الهام از نظریّات کارکردگرایانة یاکوبسن و لاسوِل) طرّاحی شده و به سبک آنان، ترغیب را در پنج محور عقلانی و استدلالی، جوّ ترغیب، محرّک، مخاطب، پاداش و محتوای ترغیب بررسی کرده است. نتایج تحقیق نشان میدهد علاوه بر رعایت امتیازات و آرایههای کلامی که ارزش ادبی فراوانی برای این اثر آفریده، کاربست مناسب و پربسامد ترغیب به عنوان یک شیوة آموزشی، بر غنای تعلیمی این متن افزودهاست.
The concept of "persuasion' has a special place in mystical and religious texts. It has a more important role than the concept of "waring" and is a means of indirectly guiding public opinion. The present essay examines the subject of persuasion in <em>Haqiq al-Haqq</em> or <em>Aina-i Haq Numa</em> (Truth Showing Mirror), composed by Abd ul Latif Chishti. In this versified book, the poet attempts to attract the salek (the holy traveler) to theistic mysticism and to immortalize the name of his own sect, the Chishtiye. By using the analytic-descriptive method and based on new linguistic methods and inspired by the functionalist theories of Jacobson and Lasswell, the present article tries to examine the subject of persuasion in the five areas of environment, stimulus, audience, reward and content. The results show that the use of figures of speech has brought the book a lot of literary value and the proper and frequent use of persuasion, as an educational method, has added to its educational richness.
خلاصه ماشینی:
جستار حاضر موضوع ترغيب در متن حقيقۀالحق يا آينۀ حق نما اثر عبداللطيف چشتي را به منظور نشان دادن تلاش سرايندة اين منظومه در جلب سالکان به سمت عرفان توحيدي و نيز چگونگي جاودانه ساختن نام فرقۀ متبوع خود يعني چشتيه را در تاريخ متون عرفاني بررسي ميکند.
بر همين منوال ، عبداللطيف در مقام مديحه سرايي براي يکي از مشايخ فرقۀ چشتيه به نام شاه محييالدين نيز مهم ترين ويژگيهاي وي را تقوي و پايبندي سرسختانه ولي به دور از آزار و تکبر به شريعت نبوي بر شمرده است ؛ به همين سبب ، ضمن برجسته سازي محرک مصلحت انديش و قطع نظر از ذکر پاداش اين پيروي، فرقۀ خود را شايستۀ تکريم و پيروي ميداند و به مخاطب مردد خود اطمينان و تضمين ميدهد که پيروي از اين فرقه ، موجب انزوا و طرد فرقه هاي انحرافي بدون هيچ اقدام سلبي و قهري خواهد بود: شاه والانژاد، محيي الدين ، هست آراسته به داد و به دين گر ز احوال شاه ما پرسي ، نيست کارش به جز خدا ترسي شاه والانژاد دين پرور، خاصه حامي شرع پيغمبر قبله گاه جهان ، به دين قوي ، پاسدار شريعت نبوي (همان : ٥٦) ترغيب طلبي با پاداش مجهول به عنوان يک نشانه زبان و دامنۀ واژگان به کار رفته در متون عرفاني به گونه اي تداعيگر ورود به جغرافياي شهود و تجربه و حاصل پيوند ناگسستني عمل و نظر است و مخاطبان خاصي را پوشش ميدهد؛ پس اين زبان ، گونه اي خاص از کاربست زبان خودکار است که از دلالت هاي زباني به شيوه هاي «نشان دار» يعني: پيچيده و سربسته بودن ، (فتوحي ١٣٩٠: ٢٦٤) و يا به تعبيري همان عناصر غريب استفاده مينمايد.