چکیده:
اساطیر ایرانی و سامی در شعر خاقانی بازتاب گسترده و متنوعی دارند و غالباً در قصاید مدحی او دیده میشوند؛ بدین صورت که گاه ممدوح به شخصیتهای اساطیری تشبیه میشود و گاه بر آنها برتری مییابد. قدرت خارقالعاده و شکوه و بزرگی چهرههای اساطیری که موضوعی آشنا و ملموس در ذهن مخاطب بوده، سبب شده است که خاقانی در مقام مدح، ممدوح خود را با آن اسطورهها بسنجد یا بر آنها برتری دهد و گاهی هم آن اساطیر را در برابر ممدوح، کوچک بشمارد؛ این کار نه تنها دربارة اساطیر ایرانی بلکه در مواردی دربارة اسطورههای سامی و برخی عناصر اسلامی هم رخ داده و شاعر گاه تا حدّ ترک ادب شرعی نیز پیش رفته است. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی با هدف تبیین نقش و کارکرد اساطیر در شعر خاقانی جمع آوری شده است. نتایج بررسیها نشان میدهد که خاقانی نه سر ستیز و مخالفت با اساطیر ایرانی دارد و نه به باورهای مذهبی و دینی بیاعتقاد است؛ بلکه شاعر در هر دو حالت ـ چه آنجا که تشبیه میکند و چه آنجا که ممدوح را برتری میدهد و به کوچک شمردن اسطورهها میپردازد ـ در پیِ رسیدن به مقاصد مدحی خود و اقناع ممدوح و جلب توجه مالی و معنوی اوست.
Iranian and Semitic myths are widely and variously reflected in Khaqani's poetry and his panegyrics. The extraordinary power and glory of the mythological figures is familiar to everyone. Khaqani pays attention to this and describes his praised person and shows his/her superiority over Iranian and Semitic myths and even Islamic characters. Because of this, he sometimes ignores his religious beliefs. The present article aims to examine the function of the myths in Khaqani's poetry. The results show that he has no disagreement with Iranian myths, nor does he disbelieve religious beliefs. Whenever, he refers to superiority of his praised persons over the mythological figures or despises the myths, he wants to attract his praised person attention and enjoy his/her material gifts.
خلاصه ماشینی:
قدرت خارق العاده و شکوه و بزرگي چهره هاي اساطيري که موضوعي آشنا و ملموس در ذهن مخاطب بوده ، سبب شده است که خاقاني در مقام مدح ، ممدوح خود را با آن اسطوره ها بسنجد يا بر آن ها برتري دهد و گاهي هم آن اساطير را در برابر ممدوح ، کوچک بشمارد؛ اين کار نه تنها دربارة اساطير ايراني بلکه در مواردي دربارة اسطوره هاي سامي و برخي عناصر اسلامي هم رخ داده و شاعر گاه تا حد ترک ادب شرعي نيز پيش رفته است .
اهداف و سؤال پژوهش هدف مقالۀ حاضر بررسي نمودها و کارکرد اساطير در شعر خاقاني است و ميخواهد به اين پرسش اصلي پاسخ دهد که آيا خاقاني بنا بر سنت عمومي شعر دوره غزنوي و سلجوقي ـ چنان که برخي محققان هم گفته اند ـ با اساطير ايراني سر ستيز و مخالفت دارد يا از آن تنها در جهت مقاصد شاعرانه و مدحي خويش سود ميجويد و کوچک شمردن اساطير ايراني هم از همين موضوع نشأت ميگيرد؟ فرضيۀ پژوهش آن است که شاعر براي رسيدن به مقاصد مدحي و اقناع مخاطبان مالي و هنري خويش ، ممدوح را بر شخصيت هاي اساطيري و مذهبي برتري ميدهد و گاهي هم به کوچک شمردن اساطير ميپردازد و گاه دچار ترک ادب شرعي ميشود.