چکیده:
این تحقیق به یکی از مقولات اجتماعی ـ فرهنگی تاریخ معاصر ایران یعنی نرخ پیشرسی ازدواج برای دختران در شهر تهران طی دو دهه آخر حکومت پهلوی میپردازد. به عبارتی دقیقتر، با تاکید بر پروژه مدرنیزاسیون حکومت پهلوی دوّم طی دهههای چهل و پنجاه شمسی، اثرات این پروژه نوسازی بر تهران را با تمرکز بر سه شاخص میزان شهرنشینی، جایگاه اجتماعی زنان، و میزان سواد و آموزش در جامعه، در معرض بررسی قرار میدهد، و سپس در چارچوب تئوری مدرنیزاسیون، رابطه این مولفههای تحوّل کلان در پایتخت ایران را با یکی از پدیده های اجتماعی یعنی نرخ ازدواج زودرس در بین دختران تهرانی، طی مقطع زمانی موردنظر، واکاوی می کند. روش پژوهش در این مقاله، روش تحلیل ثانویه بر اساس داده های عمدتا کمّی و بعضا کیفی است و شیوه گردآوری اطّلاعات نیز به صورت مطالعه کتابخانه ای و اسنادی بوده که از طریق فیش برداری و جمع آوری دادههای خام کیفی و کمّی انجام شد. یافته ها بیانگر آن است که با افزایش تکاپوهای حکومت پهلوی برای نوسازی و تحوّل در جامعه ایران طی دو دهه آخر حکومت مذکور، و هنگامی که شهرنشینی، موقعیّت اجتماعی زنان، و سطح سواد و آموزش در جامعه شهری ایران روند صعودی را طی می کرد، در طرف مقابل، نرخ پیشرسی ازدواج دختران با جریان نزولی و رو به کاهش توام شد.
خلاصه ماشینی:
به عبارتي دقيق تر، با تأکيد بر پروژة مدرنيزاسيون حکومت پهلوي دوم طي دهه هاي چهل و پنجاه شمسي، اثرات اين پروژه نوسازي بر تهران را با تمرکز بر سه شاخص ميزان شهرنشيني، جايگاه اجتماعي زنان ، و ميزان سواد و آموزش در جامعه ، در معرض بررسي قرار مي دهد، و سپس در چارچوب تئوري مدرنيزاسيون ، رابطۀ اين مولفه هاي تحول کلان در پايتخت ايران را با يکي از پديده هاي اجتماعي يعني نرخ ازدواج زودرس در بين دختران تهراني، طي مقطع زماني موردنظر، واکاوي ميکند.
همچنين ازدواج خويشاوندي که نمونۀ مبرهني از تبلور الگوي همسرگزيني سنتي بوده (زيرا آزادي کمتري براي انتخاب همسر از سوي خود شخص وجود داشت ، و گزينش همسر در حوزة اختيارات اطرافيان و والدين قرار ميگرفت )، و عمدتا با پيوند زناشويي زوج خويشاوند در سنين پايين طي آن برهۀ زماني ايران همسويي داشته است ( & Given ٨٢٩-٨٢٨ :١٩٩٤ ,Hirschman؛ همچنين نک : اطلاعات هفتگي، ١٠٥٣: ٤٦؛ کوهن ، ٢٠٠١: ٣٨؛ مجيدفياض ،١٣٨١: ٣٣٠)، در بين روستاييان ، به مراتب بيشتر از ساکنان شهري، مقبوليت داشت (اسدي و تهرانيان ، ١٣٩٥: ٢١٣).
اگرچه اظهارات مدير يکي از کارخانجات کفش در تهران آن دورة زماني که گفته بود، دختران جوان شاغل در آن کارخانه ، به دليل وابستگي اقتصادي کمتر به خانواده هايشان در مسائلي همچون مهريه و جهيزيه ، به دور از اقتدار والدين و محيط سنتي حاکم بر خانواده ، رويۀ نويني در همسرگزيني در پيش ميگرفتند (٢٠٦ :٢٠٠٩ ,Afary)، را نميتوان به طور کامل براي همه نقاط ايران ، ولو مناطق شهري پذيرفت ، چرا که جامعۀ ايراني حتي در دهۀ پنجاه شمسي نيز داراي تمايلات سنت گرايانۀ پررنگي بوده است ، با اين حال ، اين اظهار ميتواند براي بخش قابل توجهي از ساکنان شهر تهران طي دهه هاي چهل و پنجاه شمسي، صادق باشد.