چکیده:
مبانی معرفتشناسی میرزا مهدی اصفهانی(ره) بر پایه نظریه فطرت، در حوزه زبانشناسی، جهانشناسی و خداشناسی شکل یافته است. به باور وی، فطرت در معنای عام و گسترده آن، مواجهه مستقیم عاقل با جهان خارج و حذف صورت و تصورات ذهنی در ساحت تعقل و اندیشه است. نور علم و عقل، اشیای خارجی را برای عاقل روشن میکنند و صورتهای ذهنی دخالتی در فرآیند شناخت ندارند. اما شناخت خداوند، به معرفت فطری است نه با صور عقلی و نه با نور علم و عقل. معرفت فطری خدا همان دریافت معرفت الله از خداست و انسان با همین شناخت وارد نشئه دنیا میشود. درک احاطی خداوند ممتنع است و تنها راه معرفت عقلی، خروج از حدین است.
خلاصه ماشینی:
در هر دو گونه شناخت، میرزای اصفهانی نشان میدهد که معرفت ما از علم و عقل به خود این حقایق است و نیازی به واسطه مفهومی دیگری برای آگاهی وجود ندارد.
آشکار است که تمام حواس پنجگانه، همچنین نور علم و عقل در زمره وسایلی هستند که انسان در شناختهای خود از آنها بهره میبرد، اما در معرفت فطری خدا، انسان تنها نقش دریافتکنندگی و انفعال از صنع الهی دارد و محل این دریافت، قلب انسان عاقل است.
امکان معرفت حقتعالی میرزای اصفهانی بر این باور است که تارکنون سه طریق کلی برای شناخت خدا معرفی شده است: 1.
چیرگی عالم بر معلوم، از خصوصیات علم اکتسابی است، در حالی که احاطه علمی بر خدا، چه در مرحله معرفت بالآیه و خروج از حدین و چه در مرحله تذکر به معروف فطری امکانپذیر نیست؛ به همین جهت، توصیف و تشریح معرفت قلبی و وجدانی خدا با ابزارهای ادراکی بشر میسر نیست و تصورناپذیری از لوازم لاینفک الوهیت است (ر.
شناخت خداوند در گرو معرفی و تعریف خود اوست؛ اما درک فطری از وجود خارجی اشیا، بدون واسطهگری و حکایتگری صور ذهنی و با نور علم و عقل و کاشفیت مستقیم آنها حاصل میشود.
وانگهی، خداوند را حتی با نور علم و عقل هم نمیتوان شناخت؛ خداوند استطاعت و ابزاری برای معرفت خود جعل نکرده، اما به فضل و تطول خویش، در عوالم پیشین (ارواح و ذر) خود را به همگان معرفی کرده است و در این جهان از آن معرفت فطری پرده برمیدارد.