چکیده:
اگر بپذیریم که انسان» بخش مهمی از هویت خود را از محیط میگیرد و
نسبت دادن خود به محیط و الگوهای غالب در آنء ادراک انسان را تحت تاثیر
قرار میدهد. آنگاه میتوان اهمیت نقش الگوهایی از معماری سنتی» همچون
«باغ ایرانی» را درک کرد. از اینرو این پژوهش سعی دارد که با استفاده از
یک مدل مفهومی» ارتباط وجوه هویتی معماری سنتی را با وجوه انسانی
بررسی و مفهرم «هویت سکان» را براساس ادراکات حسی در باغ ایراتی تبیین
کند. این مقاله با رویکرد کیفی و بهصورت توصیفی -تحلیلی و با نگاهی
تفسیری انجام گرفته است. نتایج حاکی از آن است که باغ ایرانی بهعنوان
«مکان» یک پدیدهی کیفی و متشکل از «تجربهای حسی» است که در وهلهی
اول با دیدگاهی بصری و فضاییء همهی دادههای حسی را انتظام میبخشد و
سپس ویژگی خاص خود را در همین راستا و از طریق ایجاد ساختار ذهنی و
تداع معانی وجودی جهت خاطرهسازی س بستر, زمان شایان میسازد.
بدین ترتیب میزان احساس «این همانی» انسان با وجه کیفی باغ ایرانی
درجهای از احراز «هویت مکان» است.
خلاصه ماشینی:
در این خصوص چند محور، مطالعه حاضر را در میان تحقیقات مرتبط در این زمینه ،آن هم از نظرگاه معماری سنتی، متمایز میکند و اینکه این پژوهش بر سازوکار و فرآیند شکلگیری هویت مکان از نقطه نظر ادراکات مبنی بر چگونگی معنادار و درونیشدن در تجربه و ذهن انسان در بستر زمان متمرکز است.
هدفی اساسی که بهواسطهی پیگیری این مسأله مشخص میشود که در باغ ایرانی چه معیارهایی در فرآیند شکلگیری هویت مکان از طریق ادراکات حسی کلیدی بوده و نقش و جایگاه آنها چگونه است لذا در این نوشتار مدلسازی وجوه هویتبخش معماری سنتی مبتنی بر ادراکات شکل گرفته است که بهعنوان دریچهای به ابعاد وجودی انسان نظر دارد.
هدف از این پژوهش، از یک سو پاسخ به پرسش بالا با نگاهی پدیدارشناسانه در جهت دستیابی به تبیین رویکردی نوین برای بازشناخت هویت مکانی معماری گذشته است که با تمام حواس ادراک میشود و در نتیجه آن امکان تجربه خلق فضایی هویتمند را ممکن میسازد.
(نگارنده) یافتههای پژوهش هویت مکان بهواسطهی ادراکات حسی در باغ ایرانی همانطورکه بیان شد، شکلگیری هویت مکان، به اعتقاد پروشانسکی، مبتنی بر گذشتهی محیطی یا پشت صحنهی ادراکی به واسطهی شناخت و ادراک چیزی است که رلف از آن تحت عنوان تجربه درونی، عمیق و مستقیم یاد میکند و این همان مفهوم حافظه محیطی است که لینچ، تحت عنوان تجلی منسجم ذهنی بر پایه شناسایی و بازشناسی مطرح کرده که از نظر چپ من، محصول تجارب بصری و فضایی و انعکاس یافته در دلبستگی عاطفی و احساسی یا از نگاه حبیبی، متبلور در تکوین خاطره است.