چکیده:
از آن جا که کشف وثاقت راوی یا عدم وثاقت وی رسالت اصلی محدثان و دانشمندان علم رجال بوده است، توصیف راوی به وثاقت همواره نشان دهنده جواز عمل به روایات وی به شمار رفته است. برخی از متأخران بر این باورند که هر گاه واژه ثقه نزد متقدمانی چون نجاشی و شیخ طوسی به طور مطلق و بدون قید درباره یک راوی به کار رفته باشد، نشان از امامی بودن وی نزد ایشان دارد. دلیل عمده آنها آن است که رجالیان متقدم، آنگونه که خود اشاره کردهاند، کتابهای خود را با هدف جمعآوری و ذکر مؤلفان و راویان شیعه نگاشتهاند. همین قرینه، سبب شده که کلمه ثقه نزد ایشان مصطلح در عدلِ امامیِ ضابط باشد. در مقابل این دیدگاه، گروهی دیگر برآناند که واژه ثقه هیچگاه نزد متقدمان در معنای اصطلاحی مورد ادعا به کار نرفته و آنچه متأخران در این باره گفتهاند، تنها برداشت و اجتهاد شخصی آنان از تعابیر قدماست. هر دو گروه دلایل و شواهدی برای اثبات دیدگاه خود و رد دلایل گروه دیگر بیان داشتهاند. پژوهش حاضر به بیان و بررسی اهم دلایل و شواهد این دو دیدگاه پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
برخی از متأخران بر این باورند که هر گاه واژه ثقه نزد متقدمانی چون نجاشی و شیخ طوسی به طور مطلق و بدون قید درباره یک راوی به کار رفته باشد، نشان از امامی بودن وی نزد ایشان دارد.
متقدمانی چون نجاشی و شیخ طوسی در دیباچه کتابهای رجالی خود اشاره کردهاند که این کتابها را با هدف معرفی و شناساندن مؤلفان و نویسندگان امامیه به نگارش در آوردهاند، از این رو، برخی بر این باورند، هر جا عنوان ثقه در این کتابها به صورت مطلق درباره کسی به کار رفته است، مقصود از آن، شخصِ امامی عادل و ضابط است.
در لسان رجالیان، واژه عدالت بسیار نادر استفاده شده است؛ اما از آن جا که عدالت شرط اساسی و متفق علیه نزد همه محدثان در قبول روایت راویان بوده است، باید واژه ثقه مفید معنای عدالت باشد و عدالت نیز به معنای مبرا بودن از فسق مورد نظر است.
بهبهانی از شیخ محمد بن حسن عاملی، نواده شهید ثانی مطلبی آورده و آن را دیدگاه جماعتی از محققان دانسته که نجاشی وقتی کلمه ثقه را درباره یک راوی به کار برده و متعرض فساد مذهبش نشده، ظاهراً وی عادل و امامی است؛ چرا که عادت و روش نجاشی اشاره به فساد راویان است.
سید محمد مجاهد - که از شاگردان مامقانی است - گفته: وقتی اصحاب در کتب رجالی میگویند فلانی ثقه است، دلالت میکند وی مأمون از کذب، صدوق و معتمد علیه است و اگر کسی بگوید این کلمه نزد رجالیان به معنای دیگری منقول شده، میگوییم اصل عدم نقل است.