چکیده:
سیاست در ایران معاص، بهرغم سرشت عمدتاً مردسالارانه، از سویههای معطوف به اصلاح وضعیت زنان خالی نبوده است. این مقاله با بررسی این موضوع در فاصلة سالهای 1270 تا 1320 میکوشد به این سؤال پاسخ دهد که: در دورة پنجاهسالة 1270 تا 1320، ایدهها، جنبشها و سیاستهای معطوف به تغییر و اصلاح وضعیت زنان چه ویژگیها و تحولاتی به خود دید و چگونه و تا چه اندازه به دگرگونی در وضعیت حقوقی و حقیقی زنان منجر شد؟ این مقاله با رویکرد نظری تلفیقی (کنشگرایی تاریخمند) و استفاده از روش تاریخیـ اسنادی و تحلیل طولی نشان داد که سیاست جنسیت در دورة اشارهشده تحولات متعددی به خود دیده است. تحولات مزبور از سه متغیر ناهمزمان و ناهمسوی «ایدهها و جنبشهای معطوف به اصلاحات»، «مقاومت نیروهای محافظهکار» و «جهتگیری و عملکرد حکومت» متأثر بوده است. در دورة پیشامشروطه، نطفههای اولیة ایدهها و تحرکهای معطوف به تغییر وضعیت زنان شکل گرفت؛ اما مقاومت شدید محافظهکاران و بیمیلی دولتمردان مانع تغییر قابل ملاحظه در وضعیت زنان بود. در فاصلة جنبش مشروطیت تا کودتای 1299، با افزایش تحرک اجتماعی خود زنان و حمایت برخی نیروها و نهادهای سیاسی جدید نظیر مجلس و احزاب اصلاحطلب علاوه بر اعطای حق آموزش به زنان، ایدهها و مطالبات جدیدی نظیر برابری حقوقی و حق مشارکت سیاسی زنان نیز مطرح شد. در دورة بیستساله پس از کودتا، که دولت خود عهدهدار تغییر وضعیت زنان شد، گرچه تغییرات قابل ملاحظهای در آموزش، اشتغال و حضور زنان در عرصههای عمومی رخ داد، سرشت آمرانة این تغییرات و ناسازگاری آن با فرهنگ مسلط نهتنها مانع توسعه و تعمیق ایدهها و جنبشهای اصلاحی در حوزة جنسیت بود، بلکه زمینهساز رشد گرایشها و نیروهای واگشتگرا در دورههای بعد شد.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله با بررسي اين موضوع در فاصلة سال هاي ١٢٧٠ تا ١٣٢٠ مي کوشد به اين سؤال پاسخ دهد که : در دورة پنجاه سالة ١٢٧٠ تا ١٣٢٠، ايده ها، جنبش ها و سياست هاي معطوف به تغييـر و اصـلاح وضـعيت زنـان چـه ويژگي ها و تحولاتي به خود ديد و چگونه و تا چه اندازه به دگرگوني در وضعيت حقوقي و حقيقي زنان منجر شد؟ اين مقاله با رويکرد نظري تلفيقي (کنش گرايي تاريخ مند) و استفاده از روش تاريخي ـ اسنادي و تحليل طولي نشان داد که سياست جنسيت در دورة اشاره شده تحولات متعددي به خود ديـده اسـت .
در دورة بيسـت سـاله پس از کودتا، که دولت خود عهده دار تغيير وضعيت زنان شد، گرچه تغييرات قابل ملاحظه اي در آموزش ، اشتغال و حضور زنان در عرصه هاي عمومي رخ داد، سرشت آمرانة اين تغييرات و ناسازگاري آن با فرهنگ مسلط نه تنها مانع توسعه و تعميق ايده ها و جنبش هاي اصلاحي در حوزة جنسيت بود، بلکه زمينه ساز رشـد گـرايش هـا و نيروهـاي واگشت گرا در دوره هاي بعد شد.
البته در طول آن دورة پنجاه ساله ، گاه برخي موضوعات ديگر، نظير آزادي هاي اجتماعي زنان ، اشتغال و مشارکت آنان در حـوزه هـاي عمـومي و سياسـي نيـز کم وبيش مطرح شد، اما اين موضوعات دست کم تا پايان دورة بررسـي شـده بـه نسـبت موضـوع آموزش کمتر مورد اجماع نيروهاي اجتماعي و سياسي قرار گرفـت و در سـطح سياسـت گـذاري نيز با نوسان ها و محدوديت هاي درخور ملاحظه اي روبه رو شد.