چکیده:
قرآن، آخرین کتاب آسمانی، سر منشا هدایت تمامی آحاد بشر تا قیامت است که دستیابی به مقاصد و اهداف بلند آن تنها، با فهم دقیق آیاتش امکانپذیر است. یکی از مسائل مهمی که در فهم دقیق قرآن نقش بسیار مهمی دارد، تعیین مرجع ضمایر است. مرجع ضمیر در قرآن، در اکثر موارد روشن و واضح است و به آسانی قابل تشخیص میباشد. ولی در موارد بسیاری نیز به آسانی امکان پذیر نیست. این مقاله در صدد این است که اولا بداند در مرجع چه ضمایری در قرآن اختلاف است؟ ثانیا چگونه میتوان به مرجع صحیح آنها دست یافت؟
برای رسیدن به پاسخ این سوالها ابتدا به تفاسیر مهم مراجعه شد , و ضمایری که در مرجع آنها بین مفسرین اختلاف بود مشخص گردید سپس آراء مفسران در پرتو قواعد نحو و سیاق و اصول تفسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و صحیحترین آنها که با قواعد زبان و سیاق آیه و روایات تفسیری هماهنگ تر بود برگزیده شد.
از این رو، این تحقیق به این نتایج رسید: الف) در قرآن، ضمایر فراوانی هست که در مرجع آنها بین مفسران اختلاف است. ب) مرجع این ضمایر دارای انواع گوناگونی مانند مرجع نزدیک، دور، محذوف، محدث عنه، مصداق عام، مسبب و... است. ج) در تشخیص مرجع ضمایرمورد اختلاف، ملاکهایی مانند توجه به قواعد نحوی، بلاغی، سیاق و معنای آیات، توجه به قرائتهای دیگر، روایات رسیده از معصومین و اصول و قواعد فقهی و کلامی، ما را در رسیدن به مرجع واقعی ضمایر، یاری میرسانند.
The Qur'an, the last divine book, is the source of guidance for all mankind until the Day of Judgment, with the sole purpose of achieving it only by a detailed understanding of its verses. One of the most important issues in understanding the Qur'an is the reference to the pronouns. The reference to the Qur'an in most cases is clear and easily recognizable. But in many cases it is not easily possible. This article seeks to know first what is the difference in reference to the Qur'an? Secondly how can they get the right reference?
In order to answer these questions, first the important interpretations were referred to, and the criterion in their reference was identified among the interpreters, and then the interpreters' opinions were analyzed in the light of syntax rules and principles of interpretation and the most correct ones. It was chosen in accordance with the rules and language of the verse and interpretive traditions.
Therefore, this research has come to the following conclusions: a) There are many pronouns in the Qur'an which are disagreed among the commentators. B) Reference These pronouns have different types of reference, such as close, far, far, wide, hadith, general, causal, and so on. (C) In identifying the reference to the disputable reference, criteria such as considering the syntactic, rhetorical, literal, and meaning of the verses, paying attention to other readings, narrations from the innocent, and jurisprudential and theological rules, lead us to the real reference. Adverbs help.
خلاصه ماشینی:
مثل: "حضرت سعادٌ و ضیفٌ فأکرمتُها"در این جا ضمیر به مرجع دورتر برمیگردد چون با آن، از لحاظ جنس یعنی تأنیث مطابقت دارد.
مانند: وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ (نحل/66) در این آیه شریفه ضمیر مفرد «ه» در «بطونه» به «انعام» که جمع است، برمیگردد و اين از باب «فرض کثیر به عنوان واحد» است.
(طبرسی، ج9، ص125؛ ابوحیان، ج5، ص 248) 2-8- اسمی که جزئی از مرجع است: در برخی موارد، مرجع خودش در جمله ذکر نشده است، اما لفظی که جزئی از مرجع است، در جمله آمده است،، مانند: -آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُم (نساء/47) در این آیهی شریفه، ضمیر در "نلعنهم" به "وجوهاً" برمیگردد و منظور از "وجوهاً"، صاحبان صورتهاست.
" (فاطر/11) ضمير در "عمره" به كلمه "معمر" برنمىگردد، چون کاهش عمر معمّر جمع ضدّین می شود که محال است، ولی به "أحد" برمی گردد که معمّر جایگزین آن شده است و معمولاً این معنا اینچنین گفته می شد: "و ما یعمّر من أحدٍ وَلا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ» (حسینی شاه عبد العظیمی، ص22؛ طباطبایی، ص21) پس ضمیر به معمّر برنمی گردد، به فرد دیگری برمی گردد که نظیر معمّر است یعنی " أَحَدٌ " 2-11- معنای اسم: در برخی آیات، ضمیر به لفظ، آن هم به اعتبار معنایش برمیگردد.
ثعالبی، عبد الرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمد علی معوض، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، بیروت، 1418ق.