چکیده:
اجماع پکن به عنوان رهنمود سیاستهای اقتصادی توسعه بخش در عصر پسا اجماع واشنگتن، توانسته است به مدل توسعه اقتصادی دولت چین تبدیل شود. این اجماع و مدل اقتصادی دولت محور از مولفه ها و شاخص هایی برخوردار است که پژوهش حاضر تلاش دارد تا ضمن شناسایی آنها، جایگاه و نقش اجماع پکن را در سیاست خارجی چین مورد مداقه و تبیین قرار دهد. بر همین اساس، سوال اصلی پژوهش بر این مبنا قرار دارد که اجماع پکن از چه نقش و جایگاهی در سیاست خارجی چین برخوردار است؟ با توجه به ماهیت دولت محوری اقتصاد چین، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری اقتصاد سیاسی دولت محور رابرت گیلپین استفاده شده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و گردآوری داده ها نیز کتابخانهای می باشد. یافته های پژوهش مبین این واقعیت است که اجماع پکن یک الگوی توسعه اقتصادی ویژه ای است که از سوی نخبگان سیاسی چین، با توجه به ظرفیت ها و ویژگی های خاص این کشور، جهت توسعه اقتصادی ارائه گردیده است. این اجماع با برخورداری از شاخصه هایی نظیر نوآوری و تجربه پایدار و حق تعیین سرنوشت بر سیاست خارجی چین تاثیر گذاشته و رفتار این کشور را در قبال سایر کشورها بر اساس تامین حداکثری منافع اقتصادی شکل می دهد.
Beijing Consensus as guidance for economic policy in the arena of post Washington Consensus, has become development model of China. This consensus and state-centric economic model enjoy elements that the present research attempt to recognize them and then with studying China foreign Policy to find out the consensus elements in this arena. Accordingly, what is the role of Beijing Consensus in China foreign policy and its functions? With regard to China’s state-centric economy, the research applies Robert Gilpin’s Theory. In addition, with regard to nature of the topic, the research method is analytical-descriptive and data collection is based on library. The findings show that Beijing Consensus is a special pattern of economic development that presented by the China political elites for economic development of the country. This consensus includes elements such as innovation and constant experience, self-determination that impact on China foreign policy and regulate its foreign behavior aimed at supplying maximum economic interests.
خلاصه ماشینی:
بر همين اسـاس ، سؤال اصلي پژوهش بر اين مبنا قرار دارد که اجماع پکن از چه نقش و جايگاهي در سياست خـارجي چين برخوردار است ؟ با توجه به ماهيت دولت محوري اقتصاد چـين ، در پـژوهش حاضـر از چـارچوب نظري اقتصاد سياسي دولت محور رابرت گيلپين استفاده شده است .
با توجه به اين موضوع که دولت ها به تبع نيازهاي داخلي، موقعيت جغرافيايي و ژئوپليتيک ، و نيز تحت تأثير ساختار و عملکرد نظام بين المللي، جهت گيريها و اسـتراتژيهـاي خاصـي را بـه منظـور تأمين هدف ها و منافع ملي خويش در عرصه سياست خارجي برميگزينند (قوام ، ١٣٩٠: ٣٢١)، چـين نيز بر همين اساس تلاش نموده تا سياست خارجي خود را بگونـه اي تنظـيم کنـد تـا تـأمين کننـده اهداف آن کشور بويژه در حوزه اقتصادي باشد.
به ديگر سخن ، هرچند يکي از انتقادات مهم از پارادايم واقع گرايي دولت – محور ايـن اسـت کـه دولت به واحدي تبديل شده که از بعد اقتصادي کارکردي نخواهد داشت و يا اين که در گذشته براي ايجاد ثروت و مديريت امور جهاني بسيار مؤثر بوده است ، و تحولات اقتصادي معاصر سبب از دسـت دادن کارکرد گذشته آن شده است (قاسمي، ١٣٨٤: ١٠٠) اما، همانگونه که گيلپـين بيـان مـي کنـد، اقتصاد باز حتي با وجود موفقيت ها در عرصه بين المللي، يک وضعيت اسـتثناء بـوده و ايـن دولـت محوري در اقتصاد است که همواره در جهان ثابت مي باشد.