چکیده:
قدرت سخت در دوران کنونی تحتالشعاع قدرت نرم قرار گرفته است. کشورهای مداخلهگر خلاف قرون 18 و 19 نمیتوانند سیاستهای مداخلهگرانه خود را توجیه کنند، در عین حال رقابت فشرده بین فرهنگهای مختلف در جریان است و هر یک میکوشند تا ارزشهای خود را برجسته و جهانی کنند.پرهزینه شدن جنگ، استفاده از ابزارهای نظامی و توسعه فناوریهای جدید اطلاعرسانی از قبیل فیبر نوری، ماهواره و اینترنت،شبکههای مجازی بر مزیت استفاده از قدرت نرم افزوده است. به گفته جوزف نای افزایش تصاعدی بسیج اجتماعی و رشد حس ملیگرایی و نیز دسترسی گروههای غیردولتی به ابزارهای بازدارنده، حضور اشغالگرانه در یک کشور خارجی را بسیار پرهزینه ساخته است. اگر به این موارد، دسترسی کشورهای جهان سوم به سلاحهای کشتار جمعی (میکروبی، اتمی و شیمیایی) را اضافه شود، آنگاه کاربرد قدرت سخت، دشواری خود را بیشتر نمایان میسازد. با این روند میتوان پیشبینی کرد که توان بازدارندگی کشورهای جهان سوم زیادتر و به همان اندازه استفاده از قدرت سخت دشوارتر میشود. تحول ماهیت مسائل بینالمللی و دگرگونی منطق بازی و نظام تمهید ائتلاف و تشخیص دشمن از جمله موارد دیگری است که کاربرد قدرت سخت را دشوار و توجه به قدرت و امنیت نرم را ضروری ساخته است.این امر در حالی است که اجماع نخبگان ، تصمیمسازان و تصمیمگیران هر واحد سیاسی درباره شناسایی،تعریف و تبیین امنیت نرم الزامی است به عبارت دیگر در فضای فهم مشترک میتوان نتیجهای واحد یا همسو با همپوشانی و همافزایی لازم داشت. برای تبیین چنین فضایی نخستین پرسش اساسی این است که قدرت و امنیت نرم چیست؟ این مفاهیم با یکدیگر چه تشابه یا تفاوتی دارند؟ و اجزای تشکیل دهنده آنها کدامند؟ نویسنده مقاله حاضر میکوشد با فرض اینکه قدرت، ضریب امنیت دولت ملی (توانایی برای حفظ و توسعه ارزشهای حیاتی) را ارتقا میبخشد، پس در ابتدا معنا و مبانی نظری قدرت و امنیت نرم را توضیح داده و سپس مؤلفههای آنها را تشریح نماید.
خلاصه ماشینی:
به عنوان مثال هانس مورگنتا در قالب نگرش واقع گرايانه معتقد است که موضوع امنيـت ملي ، منافع ملي است که به شيوه نظامي و محسوس در معـرض تهديـدات خـارجي قـرار دارد و لازم است دولت ملي براي دفع اين تهديدات ، قـدرت نظـامي را بـه گونـه اي افـزايش دهـد کـه مهاجم در حمله خود مردد و در صورت هجوم ، پشيمان شـود.
در چنـين فضايي ، هنجارهاي بين المللي در واقع ادامه روال معمول در مرزهاي داخل کشور مسـلط اسـت و اگر هنجارهـا و قواعـد داخلـي يـک کشـور بـه هنجـاري بـين المللـي تبـديل شـود و نهادهـا و سرمايه هايي براي بسط اين هنجارها وجود داشته باشند، خواسته هـاي قـدرت مسـلط همگـاني و جهانشمول مي شود، بدون اينکه هزينه قابل توجهي پرداخت شود.
» با اين نگاه مي توان تهديد را به شرايطي اطلاق نمود کـه يـک کشـور براي دستيابي به منافع ملي و ارزش هاي حياتي خود از توانايي و شرايط لازم برخوردار نباشد، بـه طور طبيعي فقدان شرايط و توانايي ها براي تحقـق اهـداف ملـي و پيشـبرد منـافع و ارزش هـاي حياتي يک کشور مي تواند متأثر از محيط ملي يک واحد سياسي يـا محـيط منطقـه اي و جهـاني باشد، بنابراين فقدان توانايي براي دستيابي به منافع ملي که مخاطره اي جدي بـراي يـک کشـور تلقي مي شود الزاما مي تواند محدود به تهديد خارجي و بعد نظامي تهديد نباشد.
از سوي ديگر حکومت نيـز مسـئول اصلي برقراري نظم و امنيت است با اين تأکيد که مردم نيز از قـدرت سياسـي برخـوردار بـوده و مي توانند هم از دولت حمايت کنند هم آن را مورد نقد قرار داده و درخواست هـاي خـود را مطـرح نمايند.