چکیده:
در مجموعه سیاستگذاریهای اقتدار عمومی سیاستهای فرهنگی بالاترین اهمیت را دارد قاعدتاً از این روست که در نگاه یونسکو فرهنگ و سیاستگذاری های فرهنگی در کانون فرآیند توسعه پایدار کشورها تعریف میگردند لذا برای سنجش و ارزیابی میزان موفقیت یا عدم موفقیت سیاستگذاری در حوزه فرهنگ نیازمند نگاهی واقع بینانه هستیم نگاهی که در سایه پاتولوژی سیاستگذاری ها تحصیل خواهد شد بنابراین هدف ما ضمن تبیین رابطه فرهنگ و سیاستگذاری بررسی مهمترین آسیبهای سیاستگذاری فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران با روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از تجزیه و تحلیل دادههای گردآوری شده به روش کتابخانهای میباشد یافتهها حاکی از آن است که در حوزه سیاستگذاری فرهنگی مشکلات عدیدهای در بخشهای مربوط به مطالعات نظری و شکلگیری، اجرا و ارزیابی وجود دارد.
Cultural policies are the most important policies in public authority settings. Therefore based on a definition posed by UNESCO (Stockholm Conference, 1998) culture and cultural politics are not considered as peripheral but are the main concerns in sustainable development of the countries. Thus to measure and evaluate the success or failure of policy in the field of culture we need to have a realistic look at pathology policies to be achieved; So our aim is to investigate the relationship between culture and politics and damage to cultural policy in Islamic Republic of Iran by using descriptive – analytical method and analysis of the data gathered using the library method. The findings suggest that many problems exist in field of cultural policy in the sectors related to theoretical studies and formation, implementation and evaluation. Therefore it should be considered seriously and appropriate solutions should be presented afterwards. According to the researchers require a favorable policy conditions.
خلاصه ماشینی:
مرجعيت بخشـي تعيين کننده جايگاه بخش در کل سيستم سياسي هستند بخش هاي آموزش ، فرهنگ ، صـنعت و انرژي برخي از بخش هاي عرصه عمومي محسوب مي شـوند (وحيـد، ١٣٨٤الـف : ٣٢٧-٣٢٦) و مرجعيت کلي حاکي از ارزش هاي اساسـي جامعـه اسـت همـاهنگي بخـش هـا در مرجعيـت و سياستگذاري ارتباط نظام مند ميان آنها را ايجاد مي کند در فقدان چنـين ارتبـاطي فعاليـت يـک ◊ ١١ بخش در تعارض با اهداف بخش ديگر قرار مي گيرد (وحيد، ١٣٨٤الف : ٢٦٦) نظام اجتماعي به عنوان يک سيستم تلقي مـي شـود و هرکـدام از نهادهـا بمنزلـه اجـزاي آن سيستم در يک مجموعه به هم پيوسته اي در ارتباط با هم قرار گرفته انـد حـال اگـر در سيسـتم اجتماعي دولت را به عنوان يک سـازمان بـزرگ در نظـر آوريـم درون آن ، سـازمان هـاي متعـدد ديگري وجود دارد که در بيشتر مواقع ممکن است سازمان هاي دولتي نمـاينگر بـي انسـجامي يـا تقابل بين اجزاي اين سازمان باشند که ناشي از فقدان مرجعيت واحد يا مورد اجمـاع باشـد مـثلا ميان مرجعيت فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با مرجعيت هاي سازمان تبليغات اسلامي رابطه نظام مند وجود ندارد فقدان يک چنين رابطه اي به کل سيستم سرايت نموده باعـث ايجـاد بي نظمي و مشکلات مختلف در عرصه هاي فرهنگي ، اجتماعي و سياسي خواهد بود.