چکیده:
واسازی کوششی است برای رهانیدن اندیشه ی غربی از تخته بند انگاره های متافیزیکی؛ سیاست واسازانه نیز به همین منوال به دنبال زدودن این انگاره ها از ساحت سیاستورزی عملی و نظری بر میآید. چنین است که بنیادهای سیاست واسازانه، که یکی از اساسیترین آنها دوستی است، نسبتی با مباحث کلاسیک سیاست ندارند. دوستی برای دریدا اساس تعیین مشی سیاسی است؛ و رها شدن از دوستی به ارث رسیده از سنت متافیزیکی، که دیگری را به حاشیه می راند و با او به تقابل برمیخیزد، گام اول تحقق سیاست واسازانه خواهد بود. این نوشتار پس از بررسی مختصر چیستی واسازی، به تلقی دریدا از مقوله ی دوستی خواهد پرداخت، و سرانجام نقش دوستی در سامان سیاست واسازانه را خواهد شکافت.
Since Deconstruction goes to free western thought from metaphysical
assumptions, it’s politics again is a criticism of these assumptions in theoretical
and practical politics. So the principles of Deconstructive politics have no
relationship with classic arguments. Friendship, for Derrida is foundation of
politics; and freeing from metaphysical friendship, which leaves no space for
other, is the first step for Deconstructive politics. This paper, after some
investigation into deconstruction’s essence, devote to Derrida’s concept of
friendship and its role in deconstructive politics.
خلاصه ماشینی:
به نظر دريدا نوشتار ستيزي اولين تجلي گاه ديگر ستيزي در سنت متافيزيک پردازي است ؛ به راستي چرا سقراط نمي نوشت ؟ براي سقراط گفتار روشن ، حاضر، روشنگر، دقيق و زنده است در حالي که نوشتار آغاز کژي هاست ؛ کژي هايي که تحقق فلسفه ي ناب را احاله به محال مي کنند (١١٧-٦٥ :١٩٨١ ,See: Derrida).
سنت نوشتاري ستيزي ، در سراسر سنت متافيزيک پردازي تعقيب مي شود و براي دريدا تبديل به نمونه ي ناب ١ديگرستيزي تمدن و فرهنگ غربي مي گردد؛ اين ديگرستيزي با ورود به تمامي شاخه هاي علوم انساني از طريق پيش فرض هاي متافيزيکي ، سرايت مي کند؛ و بارزترين نمود خود را در سياست مي يابد.
اما حتي اکنون نيز [مقصود سال ١٩٩٧، وقتي که دريدا آثاري در سياست عرضه کرده است ] گمان نمي کنم به چنين تقاضايي براي سياست پاسخ گفته باشم ؛ يعني چيزي که بتوان آن را در سنت ما سياسي ناميد» (٢ :١٩٩٧ ,Discussion ,Derrida ).
٢. واسازي : سياست و دوستي آيا دوستي و سياست نسبت به يکديگر ارتباطي ندارند؟ پاسخ دريدا به اين پرسش هم مثبت اسـت و هم منفي ؛ به نظر دريدا دوستي در سياست متداول ، يافتني نيست ، و با آن ارتباط روشني نـدارد؛ چـرا کـه دوستي مقوله اي است که به «اخلاق و روان شناسي وانهاده شده است »؛ اما بـه محـض اينکـه «متـون کلاسيک سياسي را مطالعه مي کنيم درمـي يـابيم کـه دوسـتي نقشـي مهـم در تعريـف عـدالت و حتـي دمکراسي دارد» (٣ :١٩٩٧ ,Derrida, Discussion).