چکیده:
این مقاله به تحلیل نمادهای داستان گنبدِ سیاه در هفتپیکرنظامی بر اساس نظریة فرآیند فردیت یونگ و نظریة تکاسطورة ژوزف کمپبل میپردازد. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری برای دست یافتن به فردیت، الگویی در نظر گرفته است که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرف و بازگشت تشکیل شده است. در این مقاله، سفر قهرمان گنبدِ سیاه در هفتپیکرنظامی با این الگو و مراحل خردتر آن سنجیده و نشان داده شده است که این داستان نسبت به دیگر داستانهای هفتپیکرتطابق کاملتری با مراحل سفر قهرمان دارد.
خلاصه ماشینی:
قهرمان باید پس از جدایی از زندگی مألوف ، در سرزمینی ناآشنا تحت تعلیم نیروهایی آیینی قرار گیرد و به یاری رنج ها و آزمون هایی روح خود را جلا بخشد، آیین تشرف را بیاموزد و سپس با دید و دانش به دست آورده که ره آورد این سفر است و میتواند سرزمین او را متحول کند، به سوی جامعه بازگردد و حکمران سرزمین خود باشد.
حتی اگر سرشت آیینی تشرف و رازآموزی در این آزمون های دشوار، به معنای دقیق کلمه درک نشود، به هر حال این حقیقت وجود دارد که انسان فقط پس از حل و رفع یک رشته از شرایط و موقعیت های شدیدا دشوار و حتی خطرناک است که خودش میشود (به فردیت و خودآگاهی واقعی میرسد؛) یعنی پس از تحمل «شکنجه ها و عذاب ها» که بیدارشدن در زندگی دیگری را در پی دارد که به لحاظ کیفیت با زندگی قبلی تفاوت دارد؛ چون اصلاح شده و با نیروی تازه ای از نو به وجود آمده است » (الیاده ، ١٣٩٢: ٢٦٨) عزیمت قهرمان در گذر از زندگی امن به سوی کشف دنیای ناشناختۀ درون ، در پی دعوت نیرویی است که «به گونه ای معجزه آسا وارد داستان میشود، نمادی مقدماتی از نیروهایی است که وارد بازی خواهند شد و میتوان آن را پیک نامید و بحرانی که با حضور او به وجود میآید، مرحله ای است که آن را "دعوت به آغاز سفر" مینامیم » (کمپبل ، ١٣٩٢: .