چکیده:
بحث نابرابری و عدالت اجتماعی میان جوامع، از دیرباز مورد توجه علوم انسانی و اجتماعی و مکاتب مختلف فکری بوده است. آنچه که باید مورد توجه برنامه ریزان شهری قرار گیرد سنجش میزان و ابعاد مختلف نابرابری های فضایی، جهت جلوگیری یا کاهش شکاف و گسستگی بین محلات و نواحی شهری است. بر این اساس تحقیق حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با هدف سنجش و تحلیل نابرابری فضایی بین نواحی شهری مهاباد با تاکید بر نقش بافت ها و سکونتگاه های نابسامان در ایجاد ساختار ناهمگون فضایی شهری انجام شده است. در این پژوهش با به کارگیری شاخص های جمعیتی- اجتماعی، اقتصادی و کالبدی و همچنین مدل تاپسیس و مدل تحلیل خوشه ای به رتبه بندی و سطح بندی نواحی شهری مهاباد در سال 1393 پرداخته شده است. یافته ها و نتایج نشان از عدم توسعه یافتگی مطلوب شهر مهاباد دارد. البته این توسعه نیافتگی، تنها مختص بافت ها و سکونتگاه های نابسامان موجود شهر نیست. همچنین مشخص شد، نه تنها منابع و خدمات براساس میزان جمعیت توزیع نشده اند بلکه عکس این حالت نیز صادق است. با توجه به شکاف عمیق موجود بین نواحی شهری در شاخص کالبدی می توان گفت عامل مسأله ساز و دارای اولویت در ناهمگونی ساختار فضایی شهر مهاباد، عامل کالبدی و در راس آنها تاسیسات و خدمات شهری است که ریشه این ضعف در نحوه تدوین و تحقق طرح های توسعه شهری می باشد.
Inequality and social justice long has been considered by social and humanity sciences and various schools of thought in societies. That is, spatial inequality as one of the important examples of social inequality is unavoidable in allocation of resources and facilities in urban communities. Therefore, what is to be paid attention by urban planners is measurement and affective factors on spatial inequality in order to prevent or to lead to a decrease in rifts between neighborhoods and urban areas. Based on this, present research is done with the descriptive-analytical methodology and with the aim of measuring and analyzing the spatial inequality between the areas of the city of Mahabad with emphasis on the rule of poor tissues and settlements in creating an urban spatial heterogeneous structure. In this paper by using the demographic, social, economic and skeletal indicators, the TOPSIS and the cluster analysis models, different areas of the city of Mahabad are rated and leveled in the year of 1393. Results and conclusions clearly show the unfavorable development of the city of Mahabad. But this unfavorable development doesn't only link to poor and old tissues and settlements of the city. Also, it has been found that not only resources and services are not distributed based on population but vice versa is right. Considering the deep gap between urban areas in skeletal indicator, it can be inferred that the issuing and prioritized problem in the unbalanced spatial structure of the city of the Mahabad is the skeletal factor in which the urban services and facilities is in the top which this has roots in the weakness of performing and exercuting the urban projects.
خلاصه ماشینی:
نابرابریهای فضایی بر اساس معیاری خاص سنجیده میشود و ممکن است وضعیت نابرابریهای فضایی بر اساس هر شاخص متفاوت باشد (استیلول ٤ و همکاران ، ٢٠١٠: ١)؛ بنابراین بحث نابرابریهای فضایی در شهرها و لزوم برقراری عدالت اجتماعی در برخورداری کلیه ی شهروندان از خدمات عمومی به یکی از مباحث جدی پیش روی برنامه ریزان و مدیران شهری تبدیل شده است و یکی از مهم ترین عواملی که باید در جهت اجرای عدالت 4- Stillwell اجتماعی-فضایی در برنامه ریزی برای شهرها رعایت کرد، توزیع مناسب خدمات شهری و منابع اقتصادی و همچنین استفاده صحیح از فضاهاست (موسوی، ١٣٩١: ١٧٨).
به طوری که مشخص شود آیا توسعه نیافتگی و محرومیت تنها مختص بافت ها و سکونتگاه های نابسامان است یا در سایر محلات ظاهرا بسمان شهر نیز با توسعه نیافتگی مواجه هستیم ؟ در تحقیقات مشابه اشاره ای گذار و بدون استفاده از آمار و اطلاعات دقیق و مدون این سکونتگاه ها و نقش آن ها در ساختار فضایی شهری شده است ؛ اما در این پژوهش به صورت کامل و جامع هر یک از شاخص های مورد مطالعه در این سکونتگاه ها مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است تا در نهایت نتایج جداگانه و مشخصی از نقش سکونتگاه ها و بافت های نابسامان در عدم تعادل فضایی در نواحی شهری ارائه گردد.