چکیده:
مسئله کیفیت اتصاف حقتعالی به صفات ذاتی از مهمترین مباحث خداشناسی است که همواره میان اندیشمندان مسلمان مطرح بوده است. این مسئله در مکاتب مختلف کلامی، عرفانی و فلسفی سرنوشتی متفاوت و بلکه گاهی اوقات متضاد به خود دیده است. ملاصدرا با طرح نظریه اصالت وجود و اعتباریت معنا، گامی نو در تبیین کیفیت اتصاف حقتعالی به صفات ذاتی برداشت. بر اساس این اصل بنیادین در حکمت متعالیه، ازآنجهت که هیچ هویت و واقعیتی از سنخ معنا نیست، دیگر میان کثرت مفهوم و معنا و کثرت در مصداق تلازمی وجود ندارد. ازاینرو ممکن است معانی متباین با مصداقی واحد موجود شوند. لذا صفات ذاتی حقتعالی هرچند به لحاظ معنا و مفهوم متبایناند، لکن بهلحاظ مصداقی، همه آنها حاکی از وجود حقتعالی هستند. بنابراین مراد از عینیت صفات ذاتی با وجود حقتعالی در حکمت متعالیه، همان کثرت حاکی (مفهوم و معنای صفات) و وحدت محکِّی (وجود حقتعالی) است.
That how Allah Almighty can be characterized by His essential attributes has been one of the most significant issues of theology among Muslim thinkers. In different schools of theology, philosophy and mysticism, this issue has faced different and sometimes contradictory fate. Through his theory of the primacy of existence and that the meaning is mentally constructed, Mulla Sadra has taken a new step towards the explanation of the issue. According to that fundamental theory since no real and concrete entity is left for the meaning and concept, there would be no concomitance between the plurality of concept and that of referent (Misdaq). Thus it is possible for different concepts and meanings to exist in one single referent. Accordingly, although Allah’s essential attributes are different in their meanings and concepts, so far as their referent is concerned they all denote only the One Almighty. As a result, what they mean in Hikmat Muta’aliyah that His essential attributes are identical with His Holy Essence is no more than the plurality of denoting terms (the concepts and meanings of attributes) and the unity of what is denoted (the One Almighty).
خلاصه ماشینی:
برای روشن شدن رابطه معنا و مصداقِ معنا در حکمت متعالیه لازم است ابتدا بنیادیترین مسئله در حکمت متعالیه، یعنی اصالت وجود و اعتباریت معنا به خوبی شناسایی شود تا در ادامه بتوانیم مسئله کیفیت اتصاف ذات حقتعالی به صفات ذاتی در حکمت متعالیه را که ارتباطی مستقیم با اصالت وجود و اعتباریت معنا دارد و بلکه این مسئله از فروع آن مسئله است، بهنحوی معقول تبیین کنیم.
بنابراین بهتر است از این مسئله با عنوان اصالت وجود و اعتباریت معنا یاد کرد، تا علاوه بر معانی ماهوی شامل معانی فلسفی و بلکه شامل هر معنای بما هو معنا نیز بشود.
همچنین لازم است یادآوری کنیم که هرچند در این نوشتار در صدد تبیین کیفیت اتصاف ذات حقتعالی به صفات ذاتی در حکمت متعالیه هستیم، لکن پوشیده نیست که این مسئله همچون سایر مسائل حکمت متعالیه ناظر به دیدگاههای مختلف کلامی، فلسفی و عرفانی بوده است.
بنابراین دیدگاه ترادف صفات و نفی صفات از ذات واجب تعالی در فلسفه مشاء مبتی بر دو مسئله کلیدی است: اصالت وجود در واجبالوجود و تلازم میان تعدد مفهوم و تعدد مصداق.
بلکه به اعتبار صدق معانی و صفات متعدد بر مصداق و هویت واحد است و به این اعتبار است که صفات ذاتی عین ذات واجب تعالی هستند.
این قرائت مدعی آن است که صفات ذاتی حقتعالی از سنخ معنا هستند و این معانی در مرتبه ذات الهی به عین وجود حقتعالی موجودند.