چکیده:
با نگاهی به اخلاقشناسی در فلسفۀ جدید، شاهد دو دیدگاهِ استقلالگراییِ اخلاق نسبت به دین و تحویلگراییِ اخلاق نسبت به دین در طیفهای مختلف آن هستیم. بلندپروازی هیوم برای تثبیت علم اخلاق، در جدال بین جاهطلبیهای طبیعتگرایانه و داوریهای شکاکانۀ وی، اخلاق را نهتنها مستقل از دین نشان میدهد، بلکه دین را مخرب اخلاق نیز معرفی میکند. در این مقاله، با توجه به دیدگاههای متعدد موجود در باب نسبت دین و اخلاق در فلسفۀ هیوم، در پی یافتن موضع شفاف و منسجمی بر اساس آثار اصلی خود هیوم، مدافعان و منتقدان او خواهیم بود. یافتههای ما، با تکیه بر دیدگاه معتدلِ هیوم درباب اخلاقِ عقلگرایانه و خداباوری نهان وی، حاکی از آن است که اخلاق در نظام فکری و فلسفی هیوم، در نهایت چیزی مستقل از دین و خدا نیست. بهعبارت بهتر، هیوم کلِ دین را به ترکیب اخلاق و فلسفه فرومیکاهد و از جنبههای اخلاقی و عقلانی دین دفاع میکند و وجود سایر جنبهها و ابعاد را زائد میداند. براساس شواهد نشان دادهشده در این مقاله، بهتر آن است که هیوم را در ردیف قائلان به دیدگاهِ تحویلگراییِ اخلاق به دین، آن هم در مرتبه و طیف خاصی از آن قرار دهیم.
In the ethical view of modern philosophy, there can be seen two aspects of morality; religion-free morality and religion-sensitive morality. Despite the disagreement between his naturalist ambitions and his extreme skeptical principles, Hume’s aspiration to stabilize moral science tends to show that morality is not only independent of religion, but also is destructed by it. The main objective of this paper is to unmask the relationship between religion and morality based on the works of Hume, his critics, and his supporters. The findings of this paper, based on Hume's moderate view of commonsense morality and his undercover belief in God, indicate that morality for Hume is not ultimately independent of religion and God. In other words, Hume reduces the whole religion to a combination of morality and philosophy, defends the morality and rational aspects of religion, and deems other aspects and dimensions as unnecessary. Finally, according to the evidences used in this article, it is better to put Hume in a specific rank of the religion-sensitive moral philosophers.
خلاصه ماشینی:
پرسشي بسيار مهم در اينجا جاي طرح دارد و آن اينکه : چرا مي کوشيم کج فهمـي رايـج دربارة نسبت دين و اخلاق را در هيوم برطرف کنيم ؟ در پاسخ بايـد گفـت کـه در فضـاي فلسفي ايران ، به دليل پيشداوري هاي فراواني که در مورد هيوم صورت گرفته و اتهـام هـاي متنوعي که ، به ويژه اتهام شکاکيت و الحاد به او نسبت داده شده ، موضع وي در باب ارتباط دين و اخلاق ، در قالب ديدگاه استقلال گرايي اخلاق نسبت به دين رسميت يافته است و در عمل جامعۀ فلسفي ما، هيوم را به عنوان فيلسوفي ملحد (که نه تنها دين را مستقل از اخلاق ، بلکه آن را مخرب اخلاق نيز قلمداد مي کند) مسـکوت گذاشـته و سـايۀ سـنگين کانـت را چنان وسيع پنداشته است که گويي تأثير هيوم بر کانت و بر کـل فلسـفۀ بعـد از کانـت ، در همان جملۀ مشهور وي مبني بر «هيوم مرا از خواب جزميت بيدار کرد» خلاصـه مـي شـود، کانت به نسبت خدا با اخلاق ، از جهت تأمين غايت نهايي آن مي انديشد و اذعان مي کنـد کـه خدا پيش فرض اخلاق در وصول به غايت آن ؛ يعني خير اعلي است .
David Hume پرسش دشوارتر را در پي مي آورد که آيا به طور کلي در نزد کانت خدا مقوم هويـت اخـلاق است يا پيش فرض تأمين غايت نهايي براي آن ١؟ اعتقاد ديني و خداباوري ظريف نهان هيوم هيوم بخش هايي از مهم ترين و اولين اثر خود «رساله اي دربارة طبيعت آدمي »٢ را که شـامل منظومۀ فکري و فلسفي وي است ، به ارائۀ آراي خويش در باب باور ديني اختصـاص داده است (هيوم ، ١٣٩٥: ٩)؛ اما با اين حال ، آراي اصلي او در اين باب به نحو اتـم واکمـل در دو کتاب گفت وشنودهايي دربارة دين طبيعي ٣ و تاريخ طبيعي دين ٤ قابل رديابي است .