چکیده:
تحقیق حاضر بررسی اهمیت، کاربرد و تاثیرات روانشناسی بر آموزش ادبیات دانشآموزان دبیرستانی است که با روش توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته است. در میان نظریههای معاصر روانشناسی، تمرکز مقاله بر نظریۀ آزادی و حس مشترک است که توسط اریک فروم ارائه شد. هرچند امروزه اهمیت روانشناسی در تمامی سطوح آموزشی همچنین دربارۀ معلمان و نحوۀ تدوین کتابهای درسی مورد توافق جمعی قرار گرفته، اما در مورد درسی همچون ادبیات این قاعده جنبۀ خاصتری پیدا میکند.
با تحلیل آرای فروم این نتیجه حاصل میگردد که ادبیات وضعیت و زمینهای را خلق میکند که به شکل بالقوه شکوفایی ذهنی مخاطبان (و در اینجا دانشآموزان) را به دنبال دارد. بر اساس تحلیل این منطق، ادبیات شکلی از آزادی راستین را در ذهن مخاطب میپرورد که نسبت به صور جعلی یا فانتزی آن، مترقیتر است. در این میان جهتدهی مناسب به کتابهای درسی و آگاهی معلم به چنین افقی، شروط ضروری است. بررسی این مسئله نشان میدهد که جایگاه دستاوردهای روانشناسی در آموزش ادبیات تا چه اندازه گسترده و قابل اتکاست.
خلاصه ماشینی:
مقالۀ حاضر میکوشد این رابطه را به واسطۀ مفاهیمی همچون آزادی و آموزش با نظر به آرای اریک فروم روانشناس و منتقد اجتماعی مشهور مکتب فرانکفورت مورد تأکید و بررسی قرار دهد.
به این اعتبار که تا کنون تحقیقی با مرکزیت بخشیدن به نظریه اریک فروم به رابطۀ میان روان شناسی و آموزش ادبیات درسی نپرداخته است؛ پژوهش حاضر دارای ابعاد نوآورانه و ضروری است؛ با این حال تحقیقاتی در باب اهمیت روانشناسی به طور کلی در عرصۀ آموزش انجام شده که قابل تأمل است.
چون ارسطو آدمی را جانوری اساساً اجتماعی میبیند که نیاز به ارتباط با انسانهای دیگر و شعائر و مؤسسات در وی حالت غریزی یافته است، بر مشاهدات اساسی فروید به چشم قبول مینگرد، از هگل و مارکس هم تأثیر میپذیرد و معتقد است که تاریخ آدمی داستان تلاش برای آزادی است؛ ولی در هیچ زمینه بدون قید و شرط از این استادان تبعیت نمیکند و سعی دارد با نقادی و استنتاجات تازه راه نوینی بگشاید و تا آنجا که ممکن است بینش جدیدی عرضه کند و از برج عاج دستگاههای نظری به میان مردم رود» (فولادوند، 1388: 6).
با این حال در نظر فروم به منظور تبیین صریح و روشن ساحت های آموزش و آزادی سخن از دو جنبه یا سویۀ وجودی انسان در کودکی مطرح می شود: «بخش ثابت از اموری چون تغذیه و تنفس و خواب و مانند آن در قلمرو تن و از یک نیاز اساسی در دایرة روان یعنی احتیاج به تعلق و ارتباط با جهان برون و بنابراین بیان استعدادات فکری و هیجانی وحی تشکیل مییابد.