چکیده:
پوپولیسم، پدیدهای است با ریشههای عمیق تاریکی و اجتماعی که با داعیة اعادة حاکمیت به مردم و با شعار عدالت، تودههای فقیر و محروم و بهحاشیهرانده را علیه نخبگان حاکم بسیج میکند و اکنون به پدیدهای جهانی و علیه جهانی شدن، تبدیل شده است. مقالة حاضر میکوشد معنا و ویژگیها و زمینههای تاریخی و اجتماعی و فکری پوپولیسم را، بهویژه در آمریکای لاتین، با این پرسش محوری که چه رابطه و نسبتی با دموکراسی و توسعه دارد، بررسی کند. بهنظر میرسد که پوپولیسم در پیوند با چپگرایی یا بنیادگرایی مذهبی یا ناسیونالیسم رمانتیک، با دامن زدن به هیجانات تودهای و تشدید شکافهای هویتی و قومی- نژادی و فرقهای و اجتماعی، نظم و ثبات سیاسی و حاکمیت قانون و انباشت سرمایه را تضعیف میکند و بهشدت مانع تحقق توسعه و در نتیجه دموکراسی در کشورهای جهان سوم میشود.
Populism is a phenomenon that is directed at mass mobilization and as a return of sovereignty to the people against the ruling elites in political, economic and cultural dimensions, and has now spread to many countries. The present article seeks to examine the meaning, characteristics, and historical and social contexts of the formation of populism, especially in Latin America, with the central question of what it has to do with democracy and development. It seems that populism in conjunction with leftism or religious fundamentalism is a major obstacle to development and, consequently, to democracy in third world countries.
خلاصه ماشینی:
اما در کشورهاي جنوب که گذار توسعه اي نداشته اند، پوپوليسم در ابعاد فرهنگي، سياسي و اقتصادي نه تنها عليه جهاني شدن و سرمايه داري و تمدن جديد غربي و مدرنيته در کل ، بلکه به ويژه عليه دموکراسي ليبرال و توسعۀ کاپيتاليستي موضع گيري دارد و فعال شده است .
سه ويژگي محوري ايدئولوژي پوپوليستي، رابطۀ آشتيناپذير اساسي بين «مردم » و «نخبگان »، تلاش براي اعادة قدرت به مردم و حاکميت مردمي، مردم به مثابۀ کليت واحد و همگون ، است ؛ در نسخه هاي چپ گرايانۀ پوپوليسم طبقۀ کارگر عليه نخبگان بورژوا و در جنبش هاي پوپوليستي راست گرا مشابه ايده هاي کارل اشميت ١ دربارة دموکراسي به مثابۀ هويت ماهوي همۀ شهروندان ، جامعۀ سياسي به صورت مجموعه اي سياسي همگون با ارادة واحد و همگاني (روسو) تصور ميشود که تنها رهبر کاريزماتيک سخنگو و بيانگر صداي مردم است و همۀ افراد و گروه هايي که در اين مجموعۀ واحد و همگون ، اين «مردم خالص »، قرار نميگيرند، از جمله «نخبگان فاسد»، اقليت ها، بيگانگان و مهاجران ، دشمن و ديگري تلقي شده و قابل دفع و طرد و حذف هستند؛ به اين ترتيب دقيق ترين تعريف ممکن از پوپوليسم ، عبارت است از «ايدئولوژي بيمحتوا و سطحي که از حاکميت مردم به مثابۀ مجموعه اي همگون طرفداري مي کند» (٤٠٩- ٤٠٨ :٢٠٠٧ ,Kummens ٢ Abts).