چکیده:
بحث از مفهوم خدا با بررسی صفات خدا و نسبت آن با ذات و وجود خداوند بهدست میآید. هریک از فلاسفۀ پیش از افلوطین، بنا بر مبانی خود این مسئله را بررسی کردهاند. پرسش ما این است که مفهوم خدا در انئادها و اثولوجیا چگونه تبیین میشوند؟ چقدر با هم همپوشانی دارند؟ و چه تفاوتی دارند؟ آیا میتوان آندو را یکی دانست و یک تبیین برای هردو ارائه داد؟ مفهوم خدا در انئادها و اثولوجیا یکی نیست؛ گاه با هم در یک راستا هستند و گاه در تضاد و تقابلند. کتاب اثولوجیا در مسئلۀ «خدا» رویکردی ارسطویی دارد و از وجود، علیت و فعل محض سخن میگوید اما در انئادها، خدا «واحد» و «فراوجود» است. ذکر تمثیلهای خورشید، آتش و نور در انئادها بیشتر یادآور افلاطون و متأثر از اوست. در این مقاله باید ابتدا بدانیم مراد از «وجود» در انئادها و اثولوجیا چیست؟ سپس، شاخصههای دیگر خداوند در انئادها و اثولوجیا را بررسی میکنیم تا به فهمی مناسب از مسئلۀ خدا و همچنین، مفهوم خدا در اندیشۀ افلوطین برسیم.
خلاصه ماشینی:
افلوطين مشخصات هر يک از اين دو امر بنا بر مکان و جايگاهي که بدان تعلق دارنـد، يعنـي جهان محسوس و جهان معقول ، تبيين کرده اسـت (افلـوطين ، ١٣٦٦: انئـاد ٢، رسـالۀ ٥/ ١)؛ هرچه متعلق به حوزة «نخستين » است موجود بالفعل است ، چون هرچه را که متعلـق بـه آن است ، از خود دارد و هميشه دارد (همان : ٣).
اما در اثولوجيا «وجود» همراه با «ماهيت » و در مقايسه با آن مطرح شده ، به اين معنـا کـه وجود و ماهيت در امور معقول يکي است امـا در امـور محسـوس متفـاوت اسـت .
ميتوان براي اثبات اين ادعـا شـواهدي از مـتن اثولوجيا را به دست داد: ـ در ميمر سوم آمده : باريتعـالي «وجـود» اسـت و وجـود او ارجمنـد اسـت و هـيچ وجودي بر او پيشي ندارد و وجود او پيش از همۀ موجودات است (افلـوطين ، ١٣٧٨: ١٠٢؛ همو، ١٤١٣: ٥٢).
بودن با معقول بودن نزد افلوطين يکي اسـت ؛ جـاييکـه وجـود هست شناخت نيز هست ، ازاين رو واحد چون فاقد وجود است ، شـناختني نيسـت .
(افلوطين ، ١٣٦٦: انئاد ٥، رسالۀ ٦/ ٢) بنابرآنچه گفته شد در «امر نخستين »، چون «نخستين » است ، نـه چيـزي بـراي انديشـيدن دارد و نه جايي براي انديشيدن اسـت .
در ايـن مورد، افلوطين دربارة انديشۀ ارسطوئيان استدلال ميکند که نـه تنهـا ثنويـت فاعـل و متعلـق وجود دارد، انديشنده و انديشه ، بلکـه خـود انديشـه يـک کثـرت اسـت (٧٦ :١٩٧٣ ,Rist)، بنابراين انديشيدن نيازمند متعلقي است که موضوع انديشه قرار گيرد.