چکیده:
انقلاب فرهنگی بیشتر به یکی از نتایج ناگزیر انقلاب اسلامی فروکاسته شده و پیامد تحمیل ارادهی حاکمیت بر نظم دانشگاهی دانسته شده است. حال آنکه چیستی این رخداد تنها با درنظرگرفتن شرایطی که آن را امکانپذیر کردند، ارتباطش با جامعه و توصیف فربهی رخدادهای گوناگون قابل درک است. افزون بر این، مشکل اصلی پژوهشهای موجود این است که بر لحظهی پدیداری انقلاب فرهنگی تمرکز دارند. از این رو، در این مقاله، کوشش شد با تکیه بر تحلیل همآیند توصیفی عمیقتر ارائه شود، و سپس به این موضوع مهم پرداخته شود، چگونه انقلاب فرهنگی به امری پروبلماتیک در سالهای پس از انقلاب بدل شد. با تکیه بر تحلیل تاریخیِ مجموعه عوامل همآیند، سه اپیزود پیدایی، نهادینگی، و بازگشایی دانشگاهها شناسایی شدند. افزون بر این، مجموعهای از رویدادها ردیابی شدند، از قدرتیافتن اسلامگرایان، ضعف دولت، تسخیر سفارت آمریکا، و ناآرامیهای مرزی تا پاکسازیهای گسترده، انتخابات نخستین مجلس، و بمبگذاریها (در دفتر حزب جمهوری اسلامی و ساختمان نخستوزیری)، که در مرحله پیدایش اثرگذار بودند. وانگهی مجموعه رخدادهای درهمتنیدهای در متن مقاله گزارش شدند، مانند: ویژگی دانشگاه پساانقلابی، گسترهی انقلاب فرهنگی، و مسئلهی مقام مسئول در حوادث دانشگاه. توضیح همهی این فرآیندها نشان میدهد چگونه چهرهی تازهای از ادارهی جامعه در سالهای پس از انقلاب ذیل پروبلماتیک فرهنگ ممکن شد. در این مقاله به همآمیزی مؤلفههای گوناگون این پروبلماتیک یعنی برآمدن عقلانیت دینی، نهادهای متمایز، تکنیکها و رویههای تازهای برای اداره جامعه جایگزین شیوههای پیشین و از این مهمتر، توصیفی ژرف از کشمکشهای نیروهای گوناگون پرداخته شد
Cultural revolution in Iran has been usually represented as an inescapable consequence of 1979 revolution, which imposed by government’s will to suppress the opponents and stabilize new order. Such descriptions lack the conditions and disputes out of which the event emerged. In this article, we contend that making sense of cultural revolution requires a more effective illustration through understanding the historical conditions, its relation with society and a thick description of the events. Moreover, based on conjunctural analysis, we argue that the whole procedure of the event can be analyzed in three episodes: the emergence, institutionalization, and re-opening of the universities. It seems that a series of events had an active hand in the processes including the rise of Islamists, the state’s weakness, the hostage crisis, the border unrests, the widespread clearings, the election of the first parliament, and the bombing of the offices of Islamic Republic Party and the prime minister. Furthermore, several critical issues initiate the event, including its scope and extension, the feature of post- revolutionary university, and the responsive authorities. In addition, the problem of academic order contributed in the period of institutionalization and establishing the Bureau of the Cultural Revolution. The last but not the least problem formed around reopening of humanities in universities. We argued the articulation of events and problems led to problematization of cultural revolution. Also this articulation illustrates the beginnings of ideological cultural politics in post-revolutionary Iran.
خلاصه ماشینی:
براي نمونه ، تاجيک و علي محمدي (١٣٩٥) بيش از آنکه به واقعيات تاريخي استناد 118 کنند، به بحث هاي نظري طويل در باب نظام آموزشي مي پردازند يا با وجود توجه محققان به تاريخ پديده ، شواهد کافي براي خلق تصوير بزرگ تر تاريخي ارائه نمي شود (نک : رضايي و همکاران ، ١٣٩٦) و سوم ، در برخي تحقيقات ، توصيفي به نسبت جامع از حوادث دانشگاه در زمانۀ پيدايش انقلاب فرهنگي به دست داده شد (فراستخواه ، ١٣٨٧)؛ اما مشکل آنجاست که توصيف رويدادها به نزاع دوقطبي اسلام گرايان و گروه هاي رقيب تقليل يافت و حوادث دانشگاه و انقلاب فرهنگي به گونه اي بازنمايي شد که گويي اين حوادث تنها حاصل مطالبات گروه هاي سياسي فعال در جامعه و دانشگاه ها بود، در حالي که به نظر مي رسد مطالبات گروه ها اگر به شرايط و ضرورت هاي مادي جامعه مفصل نشوند و بر ذهنيت سوژه ها اثرگذار نباشند، نهادينه نمي شوند؛ چنان که در حوادث دانشگاه اگر عناصري از مطالبات اسلام گرايان به باورهاي مردم مسلمان گره نخورده بود و اگر ضرورت ادارة کشور و تأمين امنيت آن نبود، چه بسا اسلام گرايان نيز به موضع هژمونيک دست نمي يافتند٢.
صرف نظر از انشعاباتي که در انجمن هاي اسلامي بعد از ماجراي سفارت شکل گرفت و جلوتر به آن اشاره خواهيم کرد، از نظر اين جريان براي تحول وضعيت دانشگاه ها نياز به يک انقلاب اساسي و نه اصلاحات جزئي بود و چون مي پنداشتند در انجام اين امر از سوي مسئولان کوتاهي شده است ، تصميم گرفته بودند با همراهي مردم و راهنمايي رهبري و روحانيت به اين امر اقدام کنند (شوراي دانشجويان تشکيل دهندة سمينار رسالت دانشجو و دانشگاه در دانشکدة الهيات ، ١٣٥٩).