چکیده:
محمد شحرور به عنوان یکی از فعالان گفتمان قرآن بسندگی معاصر، درصدد تضییق محدوده سنت نبوی در ساحت دینداری است. روزآمدسازی دین با پیراستن آن از آموزههای اجتماعی سنت نبوی، آرمان مدافعان این جریان به شمار میآید. این جستار، با روش توصیفی- تحلیلی، این رویکرد نواندیشی دینی را به بوته نقد میگذارد. محمد شحرور از رهگذر جدا انگاری مفهوم «رسول» و« نبی»، القای عدم اصالت سنت نبوی و همچنین اعلام همگونی سنت نبوی با سنتهای انسانی، بر ضرورت خوانش تاریخمند سنت تاکید میکند. وی مانایی و کارآمدی آموزههای سنت نبوی را مخدوش اعلام میکند. از جمله تهافتهای این رویکرد با اندیشههای امامیه میتوان به ناسازگاری با ماهیت سنت، ناسازگاری با ماهیت عصمت و مغالطه تاریخمندی سنت اشاره نمود. غالب متکلمان امامیه با تاکید بر جایگاه نبی در اخبار بیواسطه از خدا و ساماندهی حیات معنوی و اجتماعی مردم و همچنین برخورداری ایشان از کمال معرفت یقینی و مصونیت از گناه و خطا در عرصه اعمال شخصی و اجتماعی، تبعیت مطلق از نبی را ضروری میدانند. از این منظر سنت تشریعی نبوی کاشف از حکم الهی است و حجیت فراگیر سنت افاده میشود.
The discourse of religious thought in recent decades has been influenced by various religious developments. The design of these topics of thought has created challenges in both social and political arenas. Contemporary anti-sunnah is a contemporary trend that seeks to curtail the traditions of religiosity, and the upgrading of religion by dressing it out of the traditional teachings of the religion is the cause of the advocates of this trend. This research, based on the descriptive-analytical method, criticizes the approach of Mohammad Shahrur as one of the activists of the above-mentioned stream. Through the separation of the concept of "messenger" and "prophet", the incitement of the inhumanity of the traditional tradition, as well as the declaration of the unity of the Prophetic tradition with human traditions, emphasizes the necessity of a historical reading of the Sunnah, and thus renders unwarranted beliefs in the traditional tradition. And conveys the validity of the doctrines of narrativity as well as the adequacy of the traditional laws in the area of the Sunnah. Among the implications of this approach to Imāmī's thoughts, one can point out the incompatibility with the nature of tradition, the incompatibility with the nature of the infallibility and the fallacy of the tradition of tradition.
خلاصه ماشینی:
وی این امر را یکی از اشتباهات رایج در مواجهه با آیات قرآنی دربردارندة دو واژة (رسول ) و( نبی) برمیشمارد و مینویسد: از خلط مبحث نبوت و رسالت ، استنتاجی ناشایست متولد میشود و آن وجوب اطاعت از نبی(ص ) است در همۀ آنچه از ایشان سر زده است ؛ یعنی هر آنچه در زمان حیات و بعد از وفاتشان بدون استثنا و بدون آنکه بین آنچه از ایشان در تنزیل حکیم آمده باشد یا به صورت رفتار و گفتار و تقریر ایشان باشد تفاوت قائل شوند ( شحرور، ٢٠١٣، ص ٥٥).
از این منظر مصونیت نبی از اشتباه و خطا در حوزة اعمال شخصی و اجتماعی به سبب تأثیرگذاری بر اعتمادآفرینی نسبت به صحت گفتار و رفتارهای وی در امر نبوت ، امری ضروری برشمرده شده است (مفید، النکت الاعتقادیه ، ١٤١٣ق ، ص ٣٧؛ سبحانی، ١٣٨٦، ج ٥، ص ٣٨)، زیرا بر خداوند حکیم قبیح است که مردم را به تبعیت از فردی خطاکار امر بنماید ( شبر، ١٣٥٢، ص ٩٢).
از این منظر سرپرستی امور جامعه از لوازم بعثت انبیاست ، پس بیان صلاح و فلاح دینی و دنیوی توسط نبی ضرورت مییابد و احکامیکه در سنت نبوی وضع شده ، جملگی کاشف از حکم الهی هستند.