چکیده:
کاربرد پربسامد زبانگفتاری در آثارگروهی ازشاعران معاصر، جریانی در شعر امروز بهوجود آورد، که به جریان شعرگفتاری شهرت یافت. اندیشههای نازک غنایی که فردی و تجربی هستند؛ کشف چشماندازهای عاشقانه در جامۀ زبان گفتار و درهم شکستن قواعد معهود غزل اعم از وزن، قافیه، شمار ابیات و جایگزینی نوع گفتاری آنها جریان «غزلگفتار» را شکلداد. فرخزاد و سپس سیدعلی صالحی بنیانگذاران رسمی غزلگفتار هستند. فرخزاد با توسیع دایره زبان، عواطف، آلام و آمال شخصیخویش را بیپرده و با کمترین قراین و وسایط زبانی و پیشروی فرهنگی با مخاطب در میان گذاشته است. همین عامل از او شاعری سنتشکن و جریانساز ساخته است. فرخزاد با بهرهگیری از زبان گفتار و تکیه بر روش اعتراض، انتقاد و بیان احساسات عصیانگرانه در راستای تجربیات عاطفی خویش، با نگاهی جامع به کل مضامین عاشقانه، به موضوع عشق، نگرشی «حسی ومادی» را عرضه میکند. وی در عرضۀ این نگرش، قراردادهای اخلاقی وهنجارهای زنانگی را قربانیکرده است و در اینابعاد، نگرش مطلوبی نسبت به شعراو دراذهان نیست. چراکه فروغ در بیان امورزنانگی، وسایط زبانی و ابزارهای مجازیو سمبلیک را درجایگاه ذهنی به کار نگرفته و غالباً به انتخابهایی با وسایط اندک و استعاره و مجازهای قراردادی پرداخته است. اینجستار ضمن تعریف: شعرگفتار، غزلگفتاری فرخزاد، به بیان مولفههای مغایر با قراردادهای زنانگی و تاثیرحذف زبان سمبلیک در شکلدادن الگوهای خلاف هنجار زنانگی پرداخته شده است. علاوه بر آن مصادیق زبان نمادین در شعر فرخزاد بررسی میشود.
Frequent application of verbal language in the works of some poets, has led to a flow of today’s poetry known as verbal poetry. Elegant lyric thoughts which are personal and experimental, leads to the discovery of lovely scenes in the form of verbal language, reacting against the traditional principles of sonnet, including meter and rhyme. Couplets and their verbal replacement has changed the form of verbal sonnet. Forough Farokhzad and Seyed Ali Salehi are formal founders of verbal sonnet. Farokhzad has expressed her emotions and pains while expanding the limits of language through development of the least lingual intermediate and cultural advancement. This factor has changed her into an iconoclastic poet. The poet presents a sensory and tangible attitude, using verbal language and protest, expressing her emotional feelings. To present such an attitude, she has sacrificed cultural ethical contracts along with feminine norms. In these dimensions, her poetry has a norm. Based on these dimensions, her poetry has a negative reflection in the minds of audiences because she has not used lingual intermediates and symbolic or metonymic tools as a poet for expressing her feminine issues and she has used some contractive metonymies. In this article, we first define verbal poetry and its evolution, and then express elements against feminine contracts and effect of removing the symbolic language or forming transgressive feminine patterns. Moreover, we will investigate some instances of symbolic usage in her poetry.
خلاصه ماشینی:
١-١- بيان مساله : با اينکه در شعر بسياري از شاعران غزل سراي سنتي، عشق جسماني و مضامين معاشقه به مراتب از شعر فروغ تندتر و باحرارت دوچنداني ترسيم شده است و از حيث انگيزشي، جذبه هاي عشق مادي و جسارت درتوصيف فضاهاي عاشقانه فراتر از فروغ رفته اند، علل تنبيه اجتماعي و نقدهاي جنجالي از شعر فرخزاد چيست ؟ حذف وسايط زباني و معنايي مانند: تمثيل ، سمبول ، کنايه و در مجموع انتخاب زبان شبه خبري، عيني وتخفيف و تقليل وسايط ذهني که درک آن را از پردة اغماض بيرون انداخته است ، غلبۀ حس فرديت و تجربي بودن مضامين عاشقانه ، زنانگي افراطي سروده ها و عرضۀ الگوهاي مغاير هنجار زنانگي که منوط به پشت پازدن به اصول فرهنگي و مذهبي زبان است ، مهم ترين علل اين تفاوت و نقدهاي حاشيه اي از شعر فرخزاد است .
اما فرخزاد در سه دفتر آغازين ، دست به فضاهاي طبيعي و محسوس از نوع انساني و زميني براي تشکل تشبيهات خويش زده است : «مضمون تصاوير اشعار فروغ شامل طبيعت ، انسان و عواطف اانساني و عناصر زندگي شهري است » (همان ) و البته اين رويکرد در کنار موضوع عشق مادي و ستايش جسورانه مرد در شعر او سبب شده که به درجه سنت شکني شعر وي بيفزايد.
عناصر اين زبان در شعر او بيشتر قراردادي هستند وکاربست قراردادي و آشناي اين ابزارها توسط فرخزاد در بستر زبان صميمي و همه فهم گفتار ميزان ذهنيت پردازي و وسايط زباني آن را تخفيف و تعديل نموده است و سبب خلق ايجاد مجموعه اي از معاني و انديشه هاي خلاف فرهنگ زنانگي شده که مورد قبول جامعۀ زمان وي نيست .