چکیده:
مکتب رمانتیسم مقارن با قرن هجدهم در واکنشی دیالکتیکی به مکتب کلاسیسم و نئوکلاسیسم و متأثر از مسائل فلسفی، سیاسی و اجتماعی عصر به ظهور پیوست. تأکید رمانتیسم بر فردیت هنرمند، آزادی تخیل، اصالت احساس و تلاش برای ترسیم حقیقتی مثالی و متعالی که به زعم رمانتیستها در پس واقعیت اثباتی و علمی وجود داشت اساس این مکتب را تشکیل میدهد. مقارن با شکلگیری تجدد ادبی در ایران، برخی استادان دانشگاهی و سنتگرایان ادبی، ادبیات متجدد را تقلیدی از غرب و ترجمهای از آثار مکاتب غربی و از جمله مکتب رمانتیسم معرفی کردند؛ ایدهای که دهههای بعد عمدتاً به دلیل ضعف پژوهش ادبی در ایران تثبیت شد. پژوهش حاضر نشان میدهد که نوع تلقی از مکتب رمانتیسم با بهحاشیهرانی برخی ویژگیهای ماهوی این مکتب، جهت متناسبسازیِ این کاربست، انفکاک مؤلفههای این مکتب از بستر فلسفی و معرفتشناختی آنها و تلقی بعضاً نادرست از برخی مفاهیم همراه است. از آن جا که مکتبهای ادبی حائز مؤلفههایی مفهومسازی شده و ساختارمندند، پژوهش ادبی در ایران از این ساختار سهلالوصول جهت شرح و جریانشناسی ادبی بهره میبرد و با توصیف مؤلفههایی همچون عشق، طبیعت و ... در انفصال کامل از سنت ادبیات فارسی و بدون توجه به تطور این ویژگیها از گذشته تا امروز، شناختی ناقص و گاه اشتباه از جریانهای ادبیات معاصر به دست میدهد.
The school of Romanticism coincided with the eighteenth century in a dialectical response to the school of classism and neoclassicism, influenced by philosophical, political, and social issues of the age.
Romanticism's emphasis on the individuality of the artist, the freedom of imagination, the originality of feeling, and the striving to depict the exemplary and transcendent truth that the Romanticists believed existed behind the positivist and scientific reality form the basis of this school.
At the time of the modernization of literature in Iran, some academic scholars and literary traditionalists introduced modern literature as an imitation of the West and a translation of works from Western schools, including the School of Romanticism. An idea that was consolidated decades later largely due to the weakness of literary research in Iran. This study shows that the type of school of Romanticism is associated with marginalizing some of its main features to fit this application, the separation of its components from their philosophical and epistemological context, and some of the concepts that are inaccurate. Since literary schools have conceptualized and structured components, literary research in Iran utilizes this easy structure to explain and streamline literature, describing elements such as love, nature, and the complete break with tradition. Persian literature, irrespective of the evolution of these features from the past to the present, gives an incomplete and sometimes erroneous understanding of contemporary literature.
خلاصه ماشینی:
پرسش هاي عمدة پژوهش حاضر به اين شرح است : ـ آنچه رمانتيسم ايراني خوانده ميشود، چه ويژگيهايي دارد؟ ـ آيا مؤلفه هايي که به عنوان شاخصه هاي رمانتيستي در تفسير «ادبيات رمانتيسم ايران » به کار برده ميشود، از درون جهان بيني و فلسفۀ رمانتيسم برميخيزد؟ ـ آثار ادبي فارسي با چه استدلال هايي به رمانتيسم منتسب شده اند؟ براي پاسخ دهي به اين پرسش ها ابتدا تعريفي از مکتب رمانتيسم و ماهيت آن ارائه کرده و سپس به تفسير نوع تلقي از رمانتيسم در آثاري که به کاربست اين مکتب روي آورده اند و تحليل انتقادي فرايند اين کاربست ها پرداخته ايم .
شميسا نيز معتقد است در دورة پهلوي، اشعار رمانتيک هاي فرانسه به فارسي ترجمه شد و «اکثر هنرمندان تحت تأثير اين مکتب قرار گرفتند» (شميسا، ١٣٩٠: ٢٢).
در پژوهش هاي ادبي فارسي در تفسير آثار رمانتيستي، هر نوع اشاره به طبيعت استخراج و در تأييد رمانتيستي بودن اثر بدان استناد ميشود؛ درحالي که طبيعت در مکتب رمانتيسم در زنجيره اي ناگسستني با مفاهيم ديگري قرار دارد و اگر اين زنجيره گسسته شود، طبيعت متجلي در اين مکتب نخواهد بود؛ زيرا اشاره به طبيعت ابداع مکتب رمانتيسم نيست و از ابتداي شکل گيري هنر و ادبيات در جهان ، توصيف طبيعت با آن همراه بوده است .
را در آثاري که به مکتب رمانتيسم منتسب کرده اند، با انفصال کامل از سنت ادبي فارسي مورد بررسي قرار ميدهند که خود موجب شناخت ناکامل و گاه نادرست از جريان شعر و ادبيات معاصر شده است .