چکیده:
با فروپاشی اتحاد شوروی، بویژه پس از واقعه ۱۱سپتامبر، ناتو با هدف تطبیق نقش و ماموریتهای خود با شرایط بحرانی جهان، دو موضوع اساسی تغییر مفاهیم و مفهومسازی جدید و حقوق بینالملل و منشور ملل متحد را در دستورکار آن سازمان قرار گرفت. در این رهیافت جدید، تروریسم جایگزین کمونیسم و راهبرد آن از دفاع جمعی به امنیت جمعی تغییر یافت؛ که ناظر بر وظایف و اختیارات سازمان ملل، بویژه شورای امنیت است. تغییر اهداف و رویکردهای ناتو در شرایط نوین آثار و پیامدهای متعددی تاکنون بدنبال داشته که بازشناسی و کنکاش پیرموان آن بیش از پیش حایز اهمیت است. این پژوهش بر آن است با کاربست نظریه رژیم بینالمللی و با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی فرصتها، چالشها و همچنین تاثیر قدرتهای بزرگ بویژه آمریکا بر ناتو را تبیین و با استفاده از روش تحلیلی نقش ناتو در صلح و امنیت بینالمللی و سنایوهای احتمالی پیشروی آن را مورد بررسی قرار دهد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ناتو در دوران پساجنگ سرد، ضمن همکاری با سازمان ملل و دیگر بازیگران بینالمللی سرگرم تبیین نقشها و حوزههای عملی فراتر از گذشته است که از نظر حقوقی با منشور سازمان ملل متحد در تناقض و تضاد است؛ در این زمینه آمریکا بعنوان قدرت هژمون با استفاده ابزاری از نهادهای بینالمللی و افزایش اعضای ناتو و گسترش کمی و کیفی این سازمان در تلاش است که ناتو بتواند در آینده کارکرد سازمان ملل را برعهده گیرد.
With the collapse of the Soviet Union and in particular the 9/11 event, NATO has dealt with the change of concepts and new conceptualization aimed at adapting its role and missions to the critical world conditions on the one hand, and international law and the UN charter on the other hand. In the new approach, the communism was replaced by terrorism and its connective defense strategy was changed to collective security, that it is about the duties and authorities of the united Nations and especially the security council. Changing NATO's goals and approaches have brought new effects and consequences that make it increasingly important to recognize and investigate about them. The purposes of present research are to explain the opportunities, challenges and impact of the great powers, especially the US, on NATO by applying international regime theory and using a descriptive- analytical method, and study the role of NATO in international peace and security and it possible scenarios using an analytical method. The findings of research show that NATO is explaining the roles and areas of action beyond the past that are legally inconsistent with the UN charter while cooperating with the United Nations and other international actors in the post- cold war era. In this regard, United States, as a hegemonic power, is trying to get NATO to assume the function of the United Nations in the future by instrumental use of international institutions and increasing NATO members and the qualitative and quantitative expansion of the organization.
خلاصه ماشینی:
با فروپاشی شوروي و پيمان ورشو، ناتو با درك اوضاع جهانی و با تغییر هدفها و بازشناسی جایگاه خود و تبدیل رویکرد نظامی و دفاعی به رویکرد سیاسی اجتماعی، توانستند بقاي این سازمان را تضمین کنند و بدنبال آن واقعه يازده سپتامبر بعنوان نقطه عطفی در روابط فراآتلانتیکی اين سازمان محسوب ميشود كه زمینه حضور آن در خارج از قلمرو سنتی آن را فراهم نمود؛ و ناتو بعنوان بازوي نظامي سياسي ساختار حاكم بر نظام مبتني بر ليبرال دموكراسي غرب به نقشآفريني پرداخت و در رويكرد نوين خود و بهرهبرداري از فرصتها، براي انجام مطلوب کارکردهای جديد خود توانست با بازتعريف و گسترش محدوده امنيت و تهديد و انجام اصلاحات اساسي در ساختار، اهداف و دامنه فعاليت آن، ناتو را از يك سازمان منطقهاي به گستره جهاني تبديل نمود و در اين زمينه علاوه بر اعضا، نهادهاي وابسته را سازماندهي و تشكيل دهد.
بطوريكه هم اكنون ناتو با بسياري از كشورهاي جهان در زمينههاي اطلاعاتي، امنيتي، نظامي، سياسي و اقتصادي همكاري مشترك دارد، و از سوي ديگر در برخي از كشورهاي بعنوان بازوی نظامی سازمان ملل به ايفاي نقش پرداخته است كه شناخت رويكردهاي جديد و به روز شده اين سازمان و تاثير آن بر صلح و امنيت جهاني حائز اهميت ميباشد.