چکیده:
لئو اشتراوس در پایان کتاب سقراط و آریستوفانس السیرة الفلسفیة زکریای رازی را «روشنترین و اندیشمندانهترین» شرحِ امکانِ گشتِ سقراط از بیتوجهی به امور اخلاقی و سیاسی در دوران جوانی به توجه بدان امور در دوران پختگی قلمداد میکند. ما در این مقاله خواهیم کوشید با بازخوانیِ متن السیرة الفلسفیة رازی این مدعای شاذ و جالبتوجه اشتراوس را تبیین کنیم. السیرة الفلسفیة رازی روشنترین شرح این امکان را بهدست میدهد زیرا آیرونیِ سقراط را به منزلۀ «تقیه» صورتبندی میکند: «گشت سقراط» در وهلۀ نخست مستلزمِ کتمانِ تمایز میانِ شیوۀ زندگانیِ نظرورزانه و سیاسی است. آنچه السیرة الفلسفیة رازی را به عنوان «اندیشمندانهترین» شرح این امکان برجسته میکند کوشش رازی برای افزودنِ متممی به «تقیۀ» سقراط است: قانونگذاریِ عقلانی برای غلبه بر بنیانِ الهیاتی سیاسیِ نظام سیاسی. از این جهت رازی همان رهیافتی را پی میگیرد که بیگانۀ آتنی در قوانین افلاطون پیگرفت. بدینترتیب رازی برای مواجهه با چالشِ الهیاتی سیاسی زمانهاش علیه فلسفه، افق فلسفۀ سیاسی افلاطونی را میگشاید افقی که پس از جرح و تعدیلهایی ضروری چارچوب دفاع از فلسفه و شیوۀ زندگانیِ فلسفی بهنزد فیلسوفان مسلمان قرار گرفت.
At the end of his Socrates and Aristophanes, Leo Strauss indicates that Zakaryya al-Razi's The Philosophic Way of Life is "the clearest and the most thoughtful" exposition of the possibility of Socrates' conversion from his youthful contempt for the political or moral things, for the human things or human being, to his mature concern with them. In this paper I will attempt to explain this strange claim through close reading of al-Razi's The Philosophic Way of Life. al-Razi's The Philosophic Way of Life is the clearest exposition of this possibility because it reveals Socrates' irony as "taqiyya": "Socrates' turn" requires the dissimulation between theoretical way of life and political way of life. What highlights al-Razi's The Philosophic Way of Life as "the most thoughtful" exposition of this possibility is al-Razi's attempt to add a supplement to Socrates' "taqiyya" which is rational legislation in order to overcome the theological-political basis of the revealed religion. This is the task Athenian Strange in Plato's Laws undertakes. Accordingly, al-Razi opens a new horizon Platonic political philosophy in his era to face with the theological political challenge against philosophy from revealed religion in which after mutatis mutandis his successors (Al-Farabi, Avicenna, and Averroes) try to defend philosophy and the philosophic way of life.
خلاصه ماشینی:
السيرة الفلسفيۀ رازي روشن ترين شرح اين امکان را به دست ميدهد زيرا آيروني سقراط را به منزلۀ «تقيه » صورتبندي ميکند: «گشت سقراط » در وهلۀ نخست مستلزم کتمان تمايز ميان شيوة زندگاني نظرورزانه و سياسي است .
روشن ترين و انديشمندانه ترين شرح اين امکان را، تا آنجا که من ميدانم ، بايد در شيوة زندگاني فلسفي [السيرة الفلسفيۀ] محمدبن زکرياي رازي جست » (٣١٤ :١٩٨٠ ,Strauss).
بعيد نيست اگر پژوهشگر تاريخ فلسفه ، حتي کسي که با آثار اشتراوس آشنا است ، از اين پيشنهاد شگفت زده شود و از خود بپرسد آيا نبايد «اين امکان » را در آثار کسنوفون و افلاطون جست ؟ آيا آنان «روشن ترين و انديشمندانه ترين شرح اين امکان » را به دست نداده اند؟ پاسخ اشتراوس به اين پرسش احتمالي چنين خواهد بود: «يقينا ناممکن است که تعيين کنيم آيا وجود سقراط افلاطوني کسنوفوني به اندازة سقراط آريستوفانسي وام دار شعر است [يا نه ] (مق افلاطون نامۀ دوم ٤-c٣١٤١)».
رازي انتقاد ديگري را از قول منتقدانش مطرح ميکند: «سپس در بيان زيان هاي اين شيوة زندگاني که امام ما سقراط در پيش گرفت گفته اند اين شيوه مخالف روند طبيعي و قوام تمدن و زادآوري است ؛ و به خرابي عالم و ستروني مردم و نابودي ايشان ميانجامد» (رازي، ١٩٣٩: ٩٩).
فيلسوف بايد بتواند تا حد امکان بر آن امر آلوگون و تبيين ناپذير غلبه کند: براي اين کار به قوانيني نياز است که نه تنها شيوة زندگاني فلسفي را در شهر ممکن ميکند بلکه زندگاني سياسي را به منزلۀ شرط ضروري زندگاني فلسفي به نحو عقلاني تبيين پذير ميسازد در يک کلام فيلسوف بايد قانون گذار قوانين عقلاني باشد.