چکیده:
معناشناسی اخلاق یکی از مباحث فلسفه اخلاق است که به بررسی و تحلیل معنایی مفاهیم و گزارههای اخلاقی میپردازد. معناشناسی متفاوت از لغتشناسی است زیرا معناشناسی اخلاق روی دیگر هستیشناسی اصطاحات اخلاقی است که سبب حل شدن بسیاری از معضلات فلسفه اخلاقی میشود. عمده مباحث مطرح در معناشناسی اخلاق، بررسی مفاهیم موضوع، محمول و مفاهیم مرتبط با اخلاق مانند کمال و سعادت است. این تحقیق قصد دارد با بررسی مفاهیم یادشده از منظر فارابی به نوآوریهای فارابی دست یازد. فارابی معنای خوب اخلاقی را رابطه متناسب میان فعل و نتیجه آن قلمداد میکند و با تبیین خوب مطلق، نسبیگرایی اخلاقی را رد کرده و واقعنمایی خوب اخلاقی را اثبات کرده است. وی حکمت به معنای خاص را فضیلتی برخاسته از درک انسانی میداند که برترین چیزها را بهواسطه برترین علمها درک میکند. منظور از برترین علم، علم دائمی است و علم به ذات که زوالناپذیر و حضوری است. فارابی به وسیله این حکمت، قرب الهی و نیاز انسان به خدا حتی در کسب کمال نهایی را تبیین میکند. وی با تعریف حکمت به شیوه جدید، نوع واقعیت اخلاقی و راه وصول به کمال نهایی در فلسفه اخلاق را تبیین کرده است.
Moral semantics is one of the subjects of moral philosophy
which discusses the semantic analysis of moral conceptions and propositions.
Moral semantics has a close relationship with the ontology of ethical
terms that solves many problems in moral philosophy. Major issues in
moral semantics are the s tudy of the concepts of subject, predicate, and
concepts in morality, such as perfection and happiness. This research intends
to find Farabi’s innovation by review of ethical concepts in Farabi’s
thought. Farabi considers the morally good as the relationship between
moral actions and their result. He offers an explanation of the absolute
good, rejects ethical relativism and proves realism about the morally good.
He takes wisdom, in the special sense of the word, the virtue of a human
unders tanding that intellects the bes t of things through the supreme knowledge.
The supreme knowledge is a kind of rational knowledge with which
humans get knowledge of the attainment to his perfection, through the firs t
cause. Farabi by this meaning of wisdom explains the nearness of God
and the need of man to God, even in achieving ultimate perfection. He by
the definition of wisdom explained the kind of moral reality and the way
to ultimate perfection in moral philosophy. It seems we can regard the explanation
of the higher degree happiness through knowledge by presence
of the relation of human perfections to the firs t cause, as completion of
Farabi’s theory.
خلاصه ماشینی:
Keywords: Moral Semantics, Moral Concepts, Value Concepts, Wisdom, Perfection, Happiness, Farabi مقدمه فارابی مانند اندیشمندان متقدم دیگر، به دلیل نبودن علم مستقلی به نام فلسفۀ اخلاق دارای اثر مستقلی به نام فلسفۀ اخلاق نیست ، اما مباحث فلسفۀ اخلاقی به صورت پراکنده در میان برخی آثار او وجود دارد.
فضیلت نظری فارابی به ارتباطی وثیق میان فضیلت نظری و سعادت معتقد است ١، به طوری که بدون فضایل نظری نمی توان به سعادت حقیقی دست یافت ؛ زیرا کمال فضایل اخلاقی وابسته به شناخت آن کمال و چگونه عادت کردن به آنُ خلق وخوی است و این شناخت از طریق عقل نظری و فضایل نظری حاصل می شود.
اگر تکرار فعل سبب عادت و ملکه شود و هیئتی نفسانی در انسان به وجود آورد که انسان بر اساس آن هیئت نفسانی و ملکه فعلی را انجام دهد، اختیار از انسان سلب می شود و دیگر نباید بر فضایل و رذایل نام اخلاق را نهاد، بلکه مانند فضایل و رذایل طبیعی و خدادادی خواهد بود که از بدو تولد همراه انسان است و با توجه به اختیاری نبودن ، چگونه می توان این مباحث را در اخلاق که مباحث اختیاری را مطرح می کند، مطرح کرد؟ فارابی در پاسخ به این پرسش میان فضایل و رذایل اخلاقی یک دسته بندی مطرح می کند که با توجه به عنوان بحث ، موضوع رذایل اخلاقی را پی می گیریم .
فارابی در اخلاق برای معرفت ارزش ذاتی معتقد نیست ٣، پس علم مقدمۀ کمال نهایی ست و زمانی که این معرفت ، انسان را به قرب الهی برساند، آن قرب الهی کمال انسانی به حساب می آید؛ از آن جایی که کمال نهایی ، تحقق سعادت و تعقل با یکدیگر منظور است ، پس تعقل همان دست یافتن به غایت و سعادت ، دستیابی به مرتبه ای از معرفت به وسیلۀ حکمت است ٤.