چکیده:
نظام حقوقی ما برگرفته از فقه امامیه است نظامی که اراده شارع در آن مبنا قرار میگیرد و به تبع آن، منابع نیز در طول اراده شارع تعبیر و تفسیر میگردند بنابراین دیگر نمیتوان از قانون به عنوان یگانه ابزار بیان قواعد نام برد بلکه در موارد سکوت و اجمال قانون میبایست به منابع فقهی متمسک شد که مستند آن اصل 167 قانون اساسی است. یکی از این منابع، قاعده نفی عسر و حرج است که در فقه امامیه حاکم بر تمامی اصول است. به هنگام بر هم خوردن تعادل قراردادی که طرفین را در وضعیتی نابرابر قرار میدهد و اتیان تعهدات را با دشواری هایی مواجه میسازد، در چنین شرایطی دیگر نمیتوان در پرتو اصل لزوم و حاکمیت اراده بر ابقاء رابطه قراردادی تاکید کرد بلکه قاعده نفی عسر و حرج در تقابل با اصل لزوم قرار گرفته، بر آن حاکم میگردد و با تبدیل حکم اولیه به ثانویه، دست به تعدیل قرارداد زده، موجبات مذاکره مجدد را فراهم میسازد.
خلاصه ماشینی:
به نظر میرسد با تعمق در ماده 167 قانون اساسی و همچنین با اخذ وحدت ملاک از مؤدای ماده 277 قانون مدنی که در مواجهه مدیون با وضعیت حرجی، به قاضی اختیار می دهد تا نسبت به امهال یا تقسیط دین اقدام نماید بتوان برای این وضعیت چاره ای اندیشید، به هر حال اختلاف نظرها در این خصوص حاکی از آن است که توسل به این مواد به سادگی امکان پذیر نبوده و شاید قاعده لاحرج به عنوان یکی از منابع فقهی نتواند نقش سازنده ای در این میان ایفاء کند از جمله اینکه برخی معتقدند برای رفع حرج از متعهد دو راه حل بیشتر وجود ندارد یا میبایست قاضی دست به نوعی تعدیل قضایی بزند و یا در صورت عدم امکان تعدیل اقدام به فسخ قرارداد نماید.
برخی حقوقدانان معتقدند در چنین مواردی قاعده نفی عسر و حرج نمیتواند کارساز باشد زیرا بر فرض مثال که قاضی با بهره گیری از منطوق ماده 277 قانون مدنی بتواند اقدام به تمهیل قرارداد نماید، در شرایطی که تأخیر در اتیان تعهد منجر به بیفایده شدن آن میگردد و متعهدٌبه، مطلوبیت خود را نزد متعهدله از دست میدهد دیگر امکان تعدیل و تمهیل از جانب قاضی نبوده و تنها راه چاره فسخ قرارداد است در این نظر به قاعده نفی عسر و حرج تنها به عنوان راهکاری در جهت برداشته شدن اصل لزوم نگریسته شده که در مواجهه با وضعیت حرجی، متعهد تنها امکان برهم زدن قرارداد را دارد حال اینکه با تأمل در قاعده نفی عسر و حرج به نظر میرسد میتوان با حفظ رابطه قراردادی که به طور قطع، تراضی طرفین نیز بر آن استوار بوده، بدون بر هم زدن آن سعی در ابقاء آن نمود.