چکیده:
بحث پیرامون نظریات موجود درباره ترجمه است. دو نظریه زبان شناختی نسبیت زبانی که از ترجمه ناپذیری پشتیبانی می کند، و نظریه همگانی های زبان، در زبان شناسی گشتاری که از ترجمه پذیری بر مبنای مشترکات زبان ها و فرهنگ ها دفاع می کند. در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته است.
نظریه ژرف ساخت که مربوط به این دیدگاه است مورد استفاده کتاب علم ترجمه، یو جین آ، نایدا قرار گرفت و او با تصرفاتی در این نظریه و تلفیق آن با نظریات نسبیت زبانی و فرهنگی نظریه ای را در باب ترجمه عنوان کرد و گسترش داد.
در میان دانشمندان مسلمان نیز بحث ترجمه پذیری مطرح بوده است که از آن میان دیدگاه شاطبی درباره دو سطح دلالت زبانی، ترجمه ناپذیری در یک سطح و ترجمه پذیری در سطحی دیگر است، در این مقاله دیدگاه شاطبی با دیدگاه های زباشناختی مدرن به خصوص دیدگاه نایدا مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است.
Existing theories on translation are subject of discussion in this article. The two linguistic theories: linguistic relativity, which supports untranslatability; and the theory of language universals in transformational linguistics, which advocates translatability on the basis of commonalities in languages and cultures are examined in this article. The theory of deep structure, which is related to this viewpoint, is used in The Science of Translation by Eugene A. Naida, who by making alterations in this theory and combining it with the theories of linguistic and cultural relativity developed a translation theory. The issue of translatability has also been open to discussion among the Muslim scholars, including Shāṭibī who has his own viewpoint concerning the two levels of verbal indication, i.e., untranslatability and translatability. In this article, Shāṭibī's viewpoint has been reviewed and compared with that of the modern linguists, especially E. A. Naida.
خلاصه ماشینی:
"12 اکنون که دو سطح معنی از نظر شاطبی روشن شد، دیدگاه او را درباره ترجمه بررسی میکنیم، و اینکه اگر ترجمه ممکن باشد آیا در هر دو سطح ممکن است؟ یا در یکی از این دو سطح، و یا در هیچ کدام ؟ او ترجمه را در سطح اول، یعنی در دلالت اصلی، و بدون قیود، ممکن میداند و میگوید: «در این سطح است که ما میتوانیم درباره کلام قدمایی که عرب نبودهاند سخن بگوییم، یا سخنان آنان را به عربی ترجمه کنیم، حکایت سخنان عرب به زبان غیر عربی نیز در این سطح ممکن است، اشکالی در این نیست.
اما در سطح دوم، که ویژگیهای هر زبان، خودشان را نشان میدهند، مسأله به همین سادگی نیست، مثلا اگر چه تعبیرات در گذشت، فوت کرد ،مرد، به درک رفت، رحلت فرمود، روح او به ملکوت اعلا پیوست، همه از یک واقعیت که معنای اصلی است خبر میدهند؛ که بدرود حیات باشد، اما افزون بر آن، احترام، نفرت، نگاه به سرنوشت اخروی متوفی و بسیاری از این تعبیرات وجود دارد که ممکن است زبان دیگر این همه واژه و تعبیر درباره موضوع نداشته باشد.
این سخن به هر حال درست است، چه اینکه دلالت تبعی را برای دلالت اصلی مانند صفت و موصوف تلقی کنیم یا مانند فصل و خاصه، در هر صورت مشکلی ایجاد نخواهد شد، اگر مطلب درست باشد دیگر تخصیص دلالت سطح اول بر اینکه به احکام شرعی دلالت کند تخصیص بدون مخصص و ترجیح بدون مرجح خواهد بود، که کاری نادرست است، پس فقط دلالت اول در استناد احکام شرعی معتبر نیست، ناچار باید گفت دلالت سطح دوم نیز معتبر است."