چکیده:
یکی از نگرانی های مشترک در میان مدافعان اخلاق فضیلت ارسطویی ، پرداختن به مسیله منش انسان هاست. این مسیله که در دو قرن گذشته، به طور خاص مورد مداقه پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت بوده ، پس از احیای اخلاق فضیلت در دهه ۱۹۵۰ به سوی کاربست عملی رویکردهای فضیلت محور در تربیت اخلاقی، پیش رفته است. از آن زمان تا کنون ، چالش های جدیدی در برابر اخلاق متکی به منش یا اخلاق فضیلت محور به وجود آمده که عمده آن ها از سوی طرفداران اخلاق مراقبت و موقعیت گرایان مطرح شده اند و عموما خود وجود منش و به طور ضمنی فضیلت ، زیر سوال می رود. در این مقاله، به روشی تحلیلی و انتقادی می کوشیم تا نخست ، میزان جدی بودن این چالش ها را بررسی کنیم و سپس به این مسیله می پردازیم که آیا بر مبنای فهم ارسطویی که فضیلت را نیازمند حکمت عملی می داند، ارایه الگویی از یک انسان حکیم ، می تواند هدفی دست یافتنی و معقول برای تربیت اخلاقی افراد جامعه وبه ویژه کودکان و نوجوانان، باشد؟ و اگر چنین نباشد ، هدف از تربیت اخلاقی فضیلت محور چه خواهد بود؟ واکاوی ماهیت این هدف و جایگاه آن در سیمای کلی زندگی انسان امروز ، همراه با تبیینی از شیوه هایی موثر در رشد عامل فضیلت مند ، از دیگر مباحث مطرح شده در این مقاله هستند.
A common concern among advocates of Aristotelian virtue ethics is the problem of human character. The problem was particularly scrutinized by researchers of education in the last two centuries, and after the revival of virtue ethics in 1950s, it evolved into practical application of virtue-based approaches to moral training. Since then, character-based or virtue ethics faced new challenges mainly from advocates of care ethics and contextualists. They generally take the existence of character, and virtue for that matter, into question. In this paper, I begin by a consideration of how serious these challenges are through an analytic and critical method, and then I deal with the question: given the Aristotelian requirement of practical wisdom for virtue, is it an achievable goal to present a sage as a role-model for moral training of people in the society, particularly children and teenagers? If not, what is the purpose of virtue-based moral training? This paper is concerned with an inquiry into the nature and place of this goal in the human life today, together with an account of effective methods of training virtuous agents.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله ، به روشي تحليلي و انتقادي ميکوشيم تا نخسـت ، ميزان جدي بودن اين چالش ها را بررسي کنيم و سپس به اين مسئله ميپردازيم که آيا بر مبناي فهـم ارسـطويي کـه فضيلت را نيازمند حکمت عملي ميداند، ارائـه ٔ الگـويي از يـک انسـان حکـيم ، ميتوانـد هـدفي دسـت يافتني و معقول براي تربيت اخلاقي افراد جامعه و به ويژه کودکان و نوجوانان ، باشد؟ و اگر چنـين نباشـد، هـدف از تربيـت اخلاقي فضيلت محـور چـه خواهـد بـود؟ واکـاوي ماهيـت ايـن هـدف و جايگـاه آن در سـيماي کلـي زنـدگي انسان امروز، همراه با تبييني از شيوه هايي مؤثر در رشد عامل فضـيلت مند، از ديگـر مباحـث مطـرح شـده در ايـن مقاله هستند.
مقدمه فضيلت محوري، يکي از عناصر کليدي اخلاق سنتي است که به تعبير قدما، ميتوانـد راهنمـاي خوبي براي نيل به حياتي و الا و رشديافتـه باشـد؛ حيـاتي کـه بـه ارتقـاي تواناييهـاي روحـي و فعليت يافتن استعدادهاي بالقؤه آدمي ميانجامد، اما به نظر ميرسد نظريه هاي اخلاقـي مـدرن ، از اهميت ارتقاي معنوي زندگي غفلت کرده اند و بيشتر تمرکزشان بر ايـن بـوده اسـت کـه جهـان اخلاقي ما را کوچک تر و به نوعي قابل کنترل تر کنند.
واکاوي ديگر ديدگاه ها ۵۳ بررسي ها نشان ميدهد که فهم نادرست ماهيت فضايل ارسطويي ، تنها محدود به نـادينگز و امثـال او نيست ، بلکه شماري از محققان نيز فضايل را ــ بـه غلـط ــ گرايش هـايي تلقـي ميکننـد کـه به راحتي ميتوان در رفتار فرد مشاهده کرد و به آن ها عنوان ويژگي خـوب يـا اجتمـاعي داده انـد و حتي برخي گفته اند که فضايل ، صرفا گرايش هاي فعالي هستند کـه مسـتقلا رفتـاري کليشـه اي را ّ بروز مي دهند و با نحؤه استدلال افـراد کـاري ندارنـد (٤٨٦-٤٨٥ .