چکیده:
سلطانولد در ولدنامه به دو مقام عاشقی و معشوقی در عرفان قایل است و شمس تبریزی و مولانا را از جمله عارفانی میداند که به مقام معشوقی نایل آمدهاند. با بررسی نظریههای بزرگان تصوّف و عرفان از آغاز تا سدۀ هفتم هجری درمییابیم که چنین دیدگاهی در مورد مراتب عشق، برآمده از نصّ قرآن مجید و حدیثی از پیامبر اکرم(ص) است و برخی از بزرگان عرفان، از جمله عینالقضاه همدانی و روزبهان بَقلی شیرازی دربارۀ مقام معشوقی، نظریهپردازی کردهاند. در اندیشۀ این بزرگان، مقام معشوقی، مقامی بسیار برتر و والاتر از مقام عاشقی است. در این مقام ـ که مربوط به روزگار پختگیِ اندیشههای عرفانی است ـ سالک در مراتب عشقِ به حقتعالی به مرتبهای میرسد که معشوق و محبوب خداوند واقع میشود؛ به گونهای که جایگاه عاشق و معشوق عوض میشود و اینبار خدا عاشق است و بنده معشوق. رسیدن به چنین مقامی مستلزم دیدار سالک با فردی است که به مقام معشوقی رسیدهاست؛ همانگونه که مولانا با شمس تبریزی دیدار میکند و به این مقام نایل میشود. این مقاله به روش توصیفیتحلیلی به نگارش درآمده و برای گردآوری اطلاعات پژوهش از روش کتابخانهای بهره گرفته شدهاست.
SoltanValad points to loved Station additional to the lover Station in valadnameh and He knows Shams and Rumi, including those who have reached this station. In the article, we recognize that there is such a view of the stages of love in the ideas of Ayn al-Quzat Hamadani and Roozbahan Baqli by studying the theories of the great Sufis from beginning to Soltanvalad age. The idea has been derived from the phrase "Yohebbohom" (He loves them) in Quran and the Hadith (speech) of the Prophet (PBUH). In transcendental mystical thought, the loved Station is vastly superior than the lover Station. Mystic reaches to the Station in love stages that God love him. In the stage, the station of lover and the beloved changes and this time God is lover and mystic is beloved. To achieve such a station requires an individual who mystic meets him and he has reached the station of a beloved; as Rumi visits Shams and reaches the beloved Station.
خلاصه ماشینی:
با بررسی نظریه های بزرگان تصوّف و عرفان از آغاز تا سدٔە هفتم هجری درمییابیم که چنین دیدگاهی دربارٔە مراتب عشق ، برآمده از نصّ قرآن مجید و حدیثی از پیامبر اکرم (ص ) است و برخی از بزرگان عرفان ، ازجمله عین القضات همدانی و روزبهان بقلی شیرازی دربارٔە مقام معشوقی، نظریه پردازی کرده اند.
در این مقام - که مربوط به روزگار پختگی اندیشه های عرفانی است - سالک در مراتب عشقِ به حق تعالی به مرتبه ای میرسد که معشوق و محبوب خداوند واقع میشود؛ به گونه ای که جایگاه عاشق و معشوق عوض میشود و این بار خدا عاشق است و بنده معشوق .
نظریۀ دیلمی در شرح مراتب عشق ، نسبت به نظریه های پیش از وی، نظریه ای متعالی است و ما برای نخستین بار در اندیشه های اوست که به مفهوم وحدت وجود نزدیک میشویم اما بر بنیاد گفته های سلطان ولد، این نظریه هنوز توصیف مقام عاشقی است ؛ نه مقام معشوقی.
بدین ترتیب ، ملاحظه میکنیم که اشاره به مقام معشوقی، یعنی مقامی که در آن ، خداوند عاشق بندٔە خود میشود و بنده در مقام معشوقی قرار میگیرد، به صورت آشکار در تمهیدات عین القضات همدانی آمده است و چنین به نظر میرسد که باور داشتن به این مقام ، نشئت گرفته از این حدیث پیامبر(ص ) است .